زبان

آیا حساب کاربری در سایت پژواک ندارید؟

برای اشتراک اینجا کلیک کنید.

author avatar
21 Jun 2016 - 11:45
author avatar
21 Jun 2016 - 11:45

چند روز قبل، رییس جمهور داکتر محمد اشرف غنی، در دیدار با تاجران، صنعت کاران و سرمایه گذاران افغان در شهر ابوظبی امارات متحدۀ عربی، از آنها تقاضا نمود تا در کشور خود سرمایه گذاری نمایند و گفت که آن ها باید طرح های مشخص سرمایه گذاری و تجاری شان را ترتیب و به ریاست جمهوری افغانستان بسپارند.

من فکر میکنم که داکتر اشرف غنی تجاهل عارفانه نموده؛ در غیر آن، وی به حیث یک اقتصاد دان و وزیر مالیه اسبق، به خوبی میداند که تاجران و صنعت کاران افغان، از دولت و از وی چه میخواهند؟

حاکمیت قانون، امنیت فزیکی و روانی تاجران و خانواده های آنها، مبارزۀ بی امان با فرهنگ زورگویی و تفنگ سالاری، جلوگیری از رشد مافیاییزم؛ تسهیلات اداری، حقوقی و قانونی؛ تعرفه های حمایوی، تنظیم بهتر سیستم مالیه دهی، مبارزه با فساد بیشرمانۀ اداری در گمرکات و تمام بدنۀ دولت، امکانات قروض سهل بانکی، بیمه، زمین، برق و اب از مواردی اند که تاجران و صنعت کاران افغان آن را میخواهند، ولی با دریغ و درد که عملی نمی شود و چه بسا که مردم هر روز مجبور شده میروند تا با سرمایه های اندک خود، فرار را بر قرار ترجیح داده و در جاهای ديگری سرمایه گذاری و کار نمایند!

خوانندگان عزیز این سطور حتماً به یاد دارند که رییس جمهور قبلی حامد کرزی نیز در یکی از رمضان های سالهای ٢٠٠٩ یا ٢٠١٠ به دعوت امیر ابوظبی به آن کشور سفر نموده بود. آقای کرزی نیز در آن سفر با تاجران و صنعت کاران افغان مقیم امارات متحده عربی دیده و از آن ها تقاضا بعمل آورده بود تا در افغانستان سرمایه گذاری و فعالیت نمایند. اینکه وی در آنجا چه شنیده بود، من بعضی سخنان یکی از شرکت کنندگان آن جلسه شبانه را به توجه میرسانم. من از مشمولین محترم آن جلسه نام نمیبرم، ولی اگر خدای ناخواسته کمی و کاستی ای در سخنان کسی از شرکت کنندگان آن جلسه  به نظر بخورد، ذوات محترم مذکور و یا شخص رییس جمهور سابق میتوانند آنرا تصحیح بفرمایند.

من درین نوشته راوی محترم خود را آقای (ع) مینامم. آقای (ع) گفت که امیر ابوظبی که در عین حال امیر کل امارات نیز است، روز هشتم ماه مبارک رمضان سال… در قصر خود از آقای کرزی استقبال به عمل آورد و برای آنکه افطاری بسیار خودمانی شده باشد، حدود سی نفر از تاجران، صنعت کاران و سرمایه گذاران افغان را نیز دعوت نموده بود تا در افطاری و ضیافت شبانه حضور بهم رسانیده و با رییس جمهور خود دیدار نمایند.

آقای (ع) گفت که بعد از تعارفات اولیه، امیر ابوظبی از یکی از شرکت کنندگان جلسه پرسان نمود که افغانها در امارات چقدر سرمایه گذاری دارند؟

راوی گفت که شخص سوال شونده جواب داد که اگر کار های خرد و متوسط صدها افغان در دبی، شارجه، عجمان و العین را کنار بگذاریم، اعضای اتاق تجارت افغانها حدود ١٥- ٢٠ بلیون دالر درینجا سرمایه کذاری کرده و همین ها هستند که کابل بانک، عزیزی بانک، میوند بانک، بانک بین المللی افغانستان، شرکت کوکاکولا، شرکتهای هوایی کام اير، صافی و پامیر و ده ها شرکت لوژستیکی، ترانسپورتی، ساختمانی و تولیدی را در افغانستان تاسیس نموده و میخواهند که در هر دو کشور فعال بوده و کارهای خود را توسعه بدهند.

آقای (ع) گفت که امیر ابوظبی، ضمن قدردانی از کار و زحمات تاجران و صنعت کاران افغان، از آن ها خواست که اگر در قسمت اخذ ویزه، اقامه، شرایط کار، سرمایه گذاری، امنیت، قروض بانکی، بیمه، ترانسپورت، خانواده و یا هر موضوع ديگر مشکلی داشته باشند، بگویند تا منشی آنها را یادداشت کرده و زود رسیدگی کنند.

راوی گفت که تاجران و صنعت کاران افغان برای چند لحظه با هم مشوره کرده، ولی مشکلی پیدا نکردند که برای حل آن از امیر کمک میخواستند؛ لهذا ضمن اظهار سپاس و شکران گفتند که فعلاً مشکلی ندارند؛ ولی اگر به مشکلی بربخورند، به حضور امیر عارض خواهند شد.

آقای (ع) گفت که بعد ازین، امیر به منشی خود دستور داد تا نمرات تيليفون های افغان های تاجر و صنعت کار را یادداشت کرده و با آنها در تماس باشد تا اگر مشکلی پیش آمد، به اسرع وقت حل گردد.

قصه کوتاه که بعد از صرف نان شب و هنگام مرخصی، آقای کرزی به هموطنان افغان خود گفته بود که مجلس ما با امیر ابوظبی به پایان رسید؛  ولی گپ های خود ما مانده و از آن ها تقاضا بعمل آورد تا بعد از نماز تراویح، دریکی از سالون های هوتلی که وی اقامت داشت، جمع شوند و تا وقت سحری از هر چمن سخنی گویند!

به قول آقای (ع) وقتی همه جمع شده و رییس جمهور در صدر تشریف فرما شد، وی خطاب به حاضرین گفت که او بچا شما چرا هر جای میگین که پانزده تا بیست بيلیون دالر دارین؟ و با خنده گفت که بخدا قسم که دزدای کابل همینجه آمده و شمارا اختطاف میکنند!!؟

راوی گفت که بعد ازین به اصطلاح مزاح، جلسه آغاز شد و رییس جمهور در مورد حب وطن، کسب رزق حلال، رشد اقتصاد ملی، ایجاد کار برای جوانان، تادیه مالیات به دولت و بسا مسایل دگر مربوط به سرمایه گذاری در افغانستان صحبت نموده و از حاضرین خواست تا عوض دبی یا سایر نقاط دنیا، در کشور خود سرمایه گذاری نموده، رضای خداوندی را حاصل نمایند.

راوی گفت که بعد ازین، رییس جمهور به تاجران و صنعت کاران نوبت داد تا بشنود که چرا عوض کابل و بلخ و کندهار و ننگرها و هرات، در “جبل علی” و “العین” و “عجمان” و “دبی” سرمایه گذاری میکنند؟

از قول راوی؛ اول آقای (خ) دست بلند کرد و اجازه خواست تا چیزی بگوید.

 موصوف گفت که وی از اولین کسانی بود که بعد از اداره موقت، به کابل کوچید و از صمیم قلب میخواست که بعوض امارات در همانجا کار کند و نزد مردم خود نام و جا و قدر و منزلت داشته باشد؛ اما با هزار افسوس و درد که یکسال از اقامتش در کابل نگذشته بود که گروه های مافیایی آدم ربا، پسر جوان بیست ساله اش را اختطاف نموده و در بدل رهایی وی یک ميلیون دالر مطالبه نمودند.

راوی گفت که آقای(خ) در حالیکه بغض گلویش را می فشرد گفت که من پول ندادم؛ زیرا نمی خواستم این رسم را بنیاد نهم که هر کس در مقابل پسر اختطاف شده اش، به آدم ربایان دولتی پول بدهد!

راوی گفت که آقای(خ) دگر صحبت کرده نتوانست؛ زیرا وی پسر دوم خود را نیز بعداً درین راه از دست داده و به یک حساب تباه شده بود!!

 تاجر دوم دست بالا کرد و گفت که رییس صاحب شما سوال خود را که چرا ما در افغانستان کار نمی کنیم، خود جواب داده اید. شما گفتید که دزدان کابل آمده  و از همینجا شما را اختطاف خواهند کرد!!

راوی گفت که این شخص که آقای (ف) نام داشت گفت که دزدان مسلح، در روز روشن در نزدکی مسجد جامع حاجی یعقوب، در شهر نو کابل، در پنجاه متری پوسته امنیتی، موتر وی را توقف داده و بکس حاوی دو صد هزار دالر وی را ربودند!

راوی گفت که حلق آقای کرزی خشکی گرفت، چای خواست و نا آرام تر شد.

 نفر سوم دست بلند کرد و گفت که همان تاجری که بخاطر پول در سرک میدان هوایی کابل در روز روشن به قتل رسید، برادر من بود!!

راوی گفت که بعد ازین داستان تلخ، سکوت سهمگینی برقرار شد. همه به طرف یک دگر دیدند. بسیاری ها داستان مشابه داشتند، بسیاری ها کشته داده بودند، چند تن اختطاف و غارت شده بودند، از حاکمیت قانون خبری نبود، قباله کل وطن در جیب چند آدمکشی افتاده بود که بر تمام هستی مادی و معنوی مردم و وطن آتش افروخته بودند، بی امنيتی بیداد میکرد، (حقیقت از لوله تفنگ میبارید!)، اقتصاد افغانستان در چنگال چند برادر و برادرزاده و خسربره فشرده میشد، رشوت در گمرکات و غیره جاها چنان وحشت آور بود که افغانستان عنوان اولین و يا دومين دولت فاسد دنیا را به دست آورده بود، زمین های دولتی و شخصی به یغما میرفت، از پارک های صنعتی، از انرژی برق و از حمایت های قانونی و اداری خبری نبود و یا کارها، با گام های مورچه وار پيش ميرفت…

راوی گفت که رییس جمهور و تمام حاضرین در آن سکوت طولاني، در حافظه های خود بر مشکلات و نارسایی ها فکر میکردند و خون دل میخوردند که  سیاست های ناعاقبت اندیشانه و مصلحتی وی، بانی آن حساب میشد. حامد کرزی در آن لحظات بسیار خرد شده و چیزی برای گفتن نداشت؛ چند آه سرد کشید و به حاضرین گفت که بهتر است به هوتل های خود بروند؛ زیرا شب ناوقت شده، وی سبا رفتنی کابل است و باید کمی آمادگی بگیرد!

 این قصه را به خاطری نوشتم تا داکتر اشرف غنی بداند که مردم و به طور خاص صنف تاجر و صنعت کار افغانستان از وی چه میخواهند؟ مردم وعده های هنگام کارزار انتخاباتی وی را فراموش نکرده اند. مردم از وی حاکمیت قانون میخواهند، مردم و صنف تاجر و صنعت کار از حاکمیت چند تا رهبر و تفنگی بدماش و خاین خسته شده اند، کشور به یک تغییر بنیادی ضرورت دارد، به یک انقلاب؛ چیزی که شاید داکتر اشرف غنی نیز بارها بدان فکر کرده باشد. وضعیت فعلی به بن بست رسیده و نسخۀ تکراری دردی را دوا نمیکند!

اگر داکتر اشرف غنی خود را به کوچه حسن چپ نزند، مسایل بسیار واضح و اظهر من الشمس است: حاکمیت قانون، حاکمیت قانون و باز هم حاکمیت قانون!!

****

يادداشت: این مقاله بيانگر نظر نویسنده است، پژواک در قبال آن مسووليتى ندارد.

Visits: 2

این مقاله بيانگر نظر نویسنده است، پژواک در قبال آن مسووليتى ندارد.

معرفی نویسنده

تماس با ما

ارسال گزارش

آژانس خبری پژواک علاقمند است تا گزارش های شما را نشر کند. در صورت تمایل با کلیک کردن بر روی این لینک با ما تماس بگیرید.

اپلیکیشن موبایل پژواک

اپلیکیشن پژواک را بر روی تلفن هوشمند خود نصب کنید تا آخرین خبرهای ما را دریافت کنید. بیشتر