Language

Don't you have an account with Pajhwok Afghan News?

Click here to subscribe.

author avatar
24 Feb 2018 - 16:04
author avatar
24 Feb 2018 - 16:04

من نیز فرزند یکی از فرماندهان مجاهدین هستم، مجاهد بیسواد نه بلکه یک مجاهد تحصیل یافته و لیسانس و سیاست دان، مجاهدی که در مبارزه با قشون سرخ، ۲۵ تن از اعضای خانواده اش را شهید داد و هربار پس از به خاکسپاری این عزیزترین همبستگانش، با قامت رسا دوباره از زمین برخاسته و راهی سنگر داغ مقدس جهاد شده و با همسنگران مجاهدش چرخبال روسها را سرنگون ساخت و چندین تانک  زره دار آنان را به آتش کشید که جسد برجا مانده این تانکها، گواه خوبِ از مبارزه و رشادت او در برابر طاغوتیان است.

مجاهدیکه بخاطر رضای خدا و شکست ابر قدرت جهانی اتحاد جماهیر شوروی، از قربانی سر و مال هیچگونه کوتاهی نکرد . مجاهدیکه پس از خروج نیروهای قشون سرخ یکروز هم در جنگهای میان حزبی سلاح به میان نکرد و از بیچاره گی راهی دیار هجرت شد و چندین سال را با هزاران مشقت و بیچاره گی در هجرت به سر برد و پس از ختم جنگهای تنظیمی دوباره به وطن برگشت.

مجاهدیکه در دوران جهاد، مسولیت معاونیت یک جبهه بزرگ جهادی و فرماندهی غوند مجاهدین را بر عهده داشت. مجاهدیکه مسولیت معینیت و مدیریت های بلند وزارت خارجه کشور را به عهده داشت. مجاهدى که با حکمتیار در یک صنف درس خواند و با مسعود و ربانی و حکمتیار و دیگر مجاهدین وقت در یک صف واحد و سنگر مقدس جهاد با متجاوزین یعنی خرسهای قطبی جنگید و این جنگ حق بر باطل را به پیروزی رساند.

تمام عمرش را در خدمت به مردم و وطنش سپری کرد و یک افغانی هم از راه حرام بنام مجاهد به کیسه خود نریخت و امروز در خانه کرایی با خانواده اش با تحمل مشکلات فراوان زنده گی میکند که حتا معاش تقاعدش را کس نمی پردازد؛ اما او را غرور اسلامی و مردانگی اش حتا اجازه نمیدهد تا بخاطر بدست آوردن معاش تقاعدش به کسی رشوه بدهد و یا هم کسی را برای انجام این کار واسطه قرار دهد؛ چون ایمان دارد که متوسل به این دو عمل زشت خلاف اصول و مقررات اسلامی و حرام است و او بخاطر ابا نورزیدن از اوامر خداوندی و قانون کشور دست با دامن صاحب تقدیر زده و در گوشه یی به عبادت پروردگارش مشغول است.

بخدا سوگند! من شب های را خوب به خاطر دارم زمانيکه نیمه های شب بیدار می شدم و از اتاقم بخاطر نوشیدن آب بیرون می رفتم که روشنی چراغ اتاق و صدای خفیف پدرم توجه ام را بخود جلب میکرد، با بسیار ترس و عجله درِ اتاقش را باز میکردم تا جویایی احوالش شوم که مبادا مریض نشده باشد.

اما؛ چیزی که من تصور میکردم موضوع آنگونه نبود. زمانیکه داخل اتاقش می شدم میدیدم که بالای جای نماز نشسته دست به دعا است؛ مثل طفل که از مادر دُور مانده باشد، دارد زار زار گریه میکند و زیر لب با خدای خود راز و نیاز دارد و چیزی میگوید. حیران می شدم که پدرم آدم بزرگِ است چرا گریه دارد ؟؟

می پرسیدم پدر چیزی شده؟ آیا کسی مرده ؟؟ پدرم در جواب میگفت؛ نه پسرم کسی نه مرده و مرا هم چیزی نشده است ملت ما مرده است و بخاطر ملت بیچاره و مظلوم ما گریه دارم؛ بخاطر آن فرزند بی پدر و آن مادر بی پسر و آن زنِ بی شوهر گریه دارم که پدران، فرزندان و پسران و شوهران عزیز شان در راه آزادی وطن جام شهادت نوشیدند؛ اما امروز با خون پاک آن شهدای گُلگون کفن تجارت میشود.

ملت افغانستان با دست خالی در برابر تجاوز بزرگترین ابرقدرت جهانخوار تا بدندان مسلح ایستاد و جهاد کرد و آزادی خود را گرفت؛ اما آمروز ثمره جهاد آنان مجاهدین راه حق را شماری در بازار های آمریکا و پاکستان لیلام ساختند.من تعجب میکردم که به ما چه؟؟

اما پدرم حس عجیبی داشت که از درک من فراختر بود . خوب به یاد دارم که پدرم زمانیکه بخاطر انجام یک کار شخصی اش از ولایت ما به مرکز کشور کابل میرفت پول کرایه موتر را نداشت؛ برایم گفت پسرم یکهزار افغانی به من بده که پول تقاعدم را گرفته آمدم دوباره برایت می پردازم.

چون او بیکار و متقاعد بود و من صاحب وظیفه و معاش. از این حرف پدرم بخود چون مار می پیچیدم و قلبم را درد میگرفت که پدرم با وجود انجام این همه رسالت های بزرگ و کار نمودن در پُست های بزرگ دولتی، یکهزار افغانی ندارد؟ با وجودى که پدرم جدا از انجام وظیفه های دولتی از جمله خانزاده ها و زمین دار ترین های منطقه اش نیز بود.

چون مادر نداشتم که از او بپرسم، برادر و خواهرم نیز کوچکتر از من بودند تا این همه راز های پدرم را بدانند و برایم یک یک قصه کنند. ناگزیر با خود می خروشیدم و میگفتم که دیگر جهادی ها را نگاه کن و مرا ببین. آنها کجا و من کجا؛ پسران آنها از برکت جهاد پدر شان به بهترین سرمایه دست یافتند. به بهترین پوهنتون ها تحصیل کردند و در بهترین خانه ها زنده گی میکنند و ماییکه از خود خانه نداریم و بخاطر کمک به پدر و خانواده ام مجبور شده بودم تا تحصیلم را نیمه تمام گذاشته کار کنم.

از این سبب، گاه ناگاه بالای پدرم سخت قهر می شدم که برای ما هیچی نيندوخته است؛ اما زمانیکه فرزندان دیگر فرماندهان اسبق جهادی را می دیدم که با اندوخته های حرام پدران شان غرق به هزاران بدبختی و آلوده گی اند، آنگاه شکر خدا را بجا میآوردم که پدرم حتا یک تکمه یی حرام هم به پیراهن ما نیاورده است و از این بابت دل خوش می شدم و بحالت ما قناعت میکردم.

من به خود می‌بالم که فرزند چنین مجاهدِ هستم که از بابت جهادش هم نزد خدا و هم نزد ملت سربلند و سرخ رو است.نه پدرم و نه من عضویت هیچ یکی از احزاب را داریم و حتا بالای این همه تنظیم ها خط بطلان‌کشیده ایم؛ چون تاریخ این را ثابت ساخته که پس از خروج شوروی ها و به میان آمدن هفت تنظیم جهادی، سران آن از الف تا یا همه شان فقط‌ و فقط بخاطر منافع شخصی شان با هر خلفِ دست به معامله زدند و بنام اسلام میان هم جنگیدند و ملت ما را نزد جهانیان خجالت و جهاد مقدس مردم ما را بدنام ساختند و سبب این همه بدبختی که می کشیم، همین جنگهای تنظیم آنها بود که شماری زیاد از مجاهدین با انجام هرنوع ظلم و بربریت در برابر همدیگر و مردم، قناعت شان فراهم نشد و هنوز هم تشنه قدرت و ثروت اند و از دو دهه بدینسو بنام جهاد و مجاهد بر گرده های ملت زانو زده و همه خوشبختی و مردم ما را به گرو گان گرفته اند.

من به عنوان یک شهروند افغانستان از آنها گله ندارم؛ زیرا فطرت آنان همینگونه بود و بخاطر قتل عام مردم ما از دشمنان شان پول می گرفتند؛ اما ما که غافل بودیم چهره واقعی آنان را تشخیص داده نتوانستیم؛ گله من از هم وطنانم است که هنوز هم دنباله رو همین کرکترهای سابقه اند، آیا گوشه‌ هایی از فجایع جنگ‌های کابل، وحشت و بربریت تنظیمی و داستان‌ های وحشتناک جنایت و ویرانی آنان برای بیداری ما کفایت نمیکند؟ که تا هنوز همچون کابوسی ذهن مردم ما را می‌آزارد؟؟ آیا جنایات دهه ۷۰ و ۹۰ برای عبرت گرفتن ما بسنده نیست؟؟

آنها هنوز هم با بسیار بی شرمی و بی حیایی از این حقایق تلخ انکار میکنند و میخواهند تا با عدالت خواهی تمثیلی برای ملت و نیرنگ آوازه های دفاع از هویت و حق مردم، بر پلیدی‌های شان پرده انداخته شده و از صفحات تاریخ ما محو گردانند؛ اما تاریخ جنایت هریک آنها را خوب به خاطر سپرده است و هیچگاه از لایه های تاریخ زدوده نخواهد شد؛ زیرا جنایت آنان به اندازه سنگین و ننگین است که پرده انداختن بر آن با این نیرنگهای عوام فریبانه غیر ممکن است.

ثروت های میلیون دالری آنان در بانکهای جهانی، قصرهای مرمرین و موتر های مُدل بالای آنان روشن می سازد که تلاش آنان فقط بخاطر بقای قدرت و جمع آوری ثروت است و بس. پس بیایيم به خاطر رضای خدا و آبادی مادر وطن ما دست به دست هم داده و تفرقه اندازی و برتریت جویی را کنار گذاشته زیر یک پرچم، تحت یک هویت برای آبادی و آزادی مان کمر همت ببندیم. در غیر آن بار دوم نیز بازندگان این سریال وحشتناک، ما ملت بیچاره و مظلوم خواهیم بود.

يادداشت: این مقاله بيانگر نظر نویسنده است، پژواک در قبال آن مسووليتى ندارد.

Visits: 13

The views expressed in this article do not necessarily reflect Pajhwok's editorial policy.

Author's brief introduction

GET IN TOUCH

SUGGEST A STORY

Pajhwok is interested in your story suggestions. Please tell us your thoughts by clicking here.

PAJHWOK MOBILE APP

Download our mobile application to get the latest updates on your mobile phone. Read more