زبان

آیا حساب کاربری در سایت پژواک ندارید؟

برای اشتراک اینجا کلیک کنید.

author avatar
6 Mar 2018 - 14:41
author avatar
6 Mar 2018 - 14:41

هر وقت کسی از کلمه یا واژۀ قوم گرایی و توسعه نیافتگی سخن به میان می آورد، کشور افغانستان به ذهنم مجسم می شود؛ که هردوی این آفت، در قلمرو جغرافیایی آن غوغا می کند. مردم افغانستان سال هاست که در آتش فتنه های گوناگون می سوزند؛ آتش فتنه یی خاموش نمی شود که شعله های فتنۀ دیگری زبانه می کشد و این وضعیت ادامه یافته و مانع پیشرفت و ترقی مردم این سرزمین می شود.

تحلیل گران، پژوهشگران و صاحب نظران داخلی و خارجی، دلایل متعددی را برای گرفتاری مردم افغانستان در دام فتنه ها بر می شمارند و هریک به اندازۀ‎ توان و نگرش فکری و سیاسی خویش، پیش بینی هایی کرده و راه حل هایی طرح کرده و می کنند؛ اما هیچ یکی از این تحلیل ها و طرح ها دردی را درمان نکرده و آتشی را خاموش نکرده است؛ زیرا راه حل را نه آنگونه که نجات دهندۀ این کشور از حلقوم شرربار تباهی؛ یعنی ملی گونه باشد طرح کنند، بلکه مغرضانه و جانبدارانه طرح کرده اند.

در تاریخ نویسی های این کشور (اعم از تاریخ درباری و غیر درباری) آشکارا مشاهده می شود که ستایش قومی و انزجار از دیگری، به صورت فراگیر گفتار و نوشتار آنان را زهرآگین کرده است و سمت و سوی قومی و ملیتی گرفته و بعضا از گفتن حقایق چشم پوشی کرده اند. گروه های کمونستی، سکولار، لیبرال، مغولیست، ناسیونالیست و… همه و همه به نام دموکراسی،‌ ترقی،‌ وطن پرستی، خلافت،‌ امارت، اسلام و مسلمانی سال های سال است که با سرنوشت مردم افغانستان بازی کرده اند و خواسته ها و نظریات شان را تحمیل کرده اند؛ اما افغانستان ساخته نشد و آتش فتنه ها خاموش نگردید. در مقابل به طور روزافزون شاهد شعله ور شدن شعله های جدید آن هستیم.

برعلاوه، بسیاری از گروه های مذکور و رهبران و دست اندرکاران آنان با چهره عوض کردن ها و ایجاد گروه‎ها و ایتلاف های گوناگون و مکرر و به اشکال مختلف بار دیگر، خود را نجات دهندۀ افغانستان و دلسوز مردم این سرزمین قلمداد کرده و تقصیر آتش افروزی، نفاق و بدبختی را به گردن یک دیگر می اندازند.

فتنه قوم گرایی چون غدۀ سرطانی است که بر پیکر مردم افغانستان ریشه دوانیده و قوم گرایان هر قوم، قوم گرایی خود شان را ملی گرایی و قوم گرایی دیگران را خیانت ملی به اثبات می رسانند. مخصوصا روشنفکران و نویسندگان متعصب و قوم گرا از هر قوم و تباری به خصوص در دو دهه اخیر، چنان تاریخ افغانستان را برمبنای قوم گرایی زهرآلود نوشته اند که اثرات سوء آن نه تنها نسل های امروز، بلکه نسل های آینده را نیز مسموم خواهد کرد.

نتیجۀ این تاریخ سازی های شوم به سایر قوم گرایان پیرو نیز جرات می دهد که با استفاده از این آثار و منابع، نیروی فکری خویش را مستحکم تر ساخته و با اراده تر تزیین کنند و به صورت روشنفکرمآبانه وارد عمل شوند، نتیجۀ آن زمینه را برای استفاده جویان و صیادانی که در کمین نشسته اند و از آب گِل آلود ماهی می گیرند، مساعد می کند و نتیجۀ آن ادامه بحران پایان ناپذیری می شود که جلو مدنیت را گرفته و فلاکت و بدبختی ما را تداوم می بخشد.

افغانستان گرفتار اختلافات قومی، زبانی، سمتی، فرهنگی و سیاسی شدیدی است که همگرایی اسلامی و وحدت ملی به جز شعار در آن موجود نیست. این وضعیت به ادامه بحران این کشور و پیچیده تر شدن آن کمک کرده است، نه به حل آن. اختلاف و عدم اتحاد مردم، زمینه اشغال کشور و ادامۀ آن را از یک طرف و پایداریِ بی ثباتی و تنفر و انزجار اقوام از عملکردها، برنامه ها و حتا افتخار آفرینی های اقوام دیگر را از طرف دیگر فراهم ساخته است؛ در حالیکه ادامۀ حضور زمان بندی نشدۀ نیروهای خارجی به سود افغانستان نبوده و نخواهد بود.

در قضیه افغانستان، اغلب بازیگران خارجی، اعم از مسلمان و غیر مسلمان نیز،‌ خواسته یا نا خواسته همسو با متحدان افغان شان در بازی های سیاسی به عوامل قومی، زبانی و مذهبی و سیاسی بیشتر از انسجام اسلامی توجه داشته و دامن زده اند. واگرایی ملی در افغانستان زیان باراست. برجسته ساختن همگرایی قومی، زبانی، نژادی و مذهبی، رابطه مستقیم با تضعیف همگرایی ملی دارد.

من از اینجا نمی خواهم به شخص خاص و یا قوم خاصی اشاره کنم؛ اما می دانیم که این پدیده دامنگیر همۀ اقوام افغانستان شده است. همه می خواهند در اینجا طوری حضور یابند که در توزیع منابع اقتصادی و قدرت سیاسی، بیشترین سهم را داشته باشند؛ همه می خواهند برای تبار و قبیله خود تمام قهرمانی ها و افتخار آفرینی ها را نسبت دهند و همه می خواهند در توسعه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، از اقوام دیگر ساکن پیشی بگیرند.

تنها به این هم خلاصه نمی شود. دستگاه دولتی این سرزمین نیز از دهه های زیادی به این سو، مبنای تصمیم گیری در سطوح کلان سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و… را با تناسب قومی و اکثریت و اقلیت اتخاذ می کند. توزیع نابرابر قدرت سیاسی و اقتصادی، باعث به وجود آمدن طبقات اجتماعی یا طبقات قومی شده است. کارشکنی ها یا کارگشایی هایی که در ادارات و موسسات دولتی بر اساس قومیت صورت می گیرد، تبعیض ها و ترجیح های قوم گرایانه در گزینش افراد در وزارتخانه ها و سفارتخانه ها، توزیع امکانات دولتی و ملی به صورت نابرابر در مناطق گوناگون بر پایۀ تفکر قومی، رفتارهای خشن و غیر عادی در عرصه های امنیتی و پولیسی در قبال اقوام دیگر، توزیع نمرات نابرابر در مراکز آموزشی و تحصیلی و…، نمونه های رسوخ این آفت مرگ بار در زندگی اجتماعی است.

قوم گرایی عوامل و مبناهای متفاوت دارد که از باورهای عاطفی و احساسی یک فرد گرفته تا سیاست بین الملل در بزرگنمایی و گسترش آن نقش دارد. لازم به ذکر است که هرگونه گرایشی که برمبنای ارجحیت گروهی که خود شخص به آن وابسته است، مذموم و ناپسند و غیر انسانی است. اما مهمترین عوامل را می توان چنین برشمرد.

پدیدۀ عاطفه و احساس: بسیاری از قوم گرایان نمی دانند  که چرا به چنین آفتی روی می آورند و به قسمی غیر آگاهانه است. فقط برمبنای وحدت زبان، فرهنگ و منش مشترک بین همنوعان خود، نوعی گرایش پیدا می کنند و احساس حب و دوستی با آنان می کنند. این یک عامل غیر معرفتی است که بیشتر در میان توده ها تاثیر دارد.

عامل تصور استحقاق: این دسته از قوم گرایان چنین می پندارند که قوم شان بیش از هر قوم دیگری مستحق پشتیبانی و برخورداری از تسهیلات و امکانات ملی است، که خود برمبنای باورهای چندی مثل: باور برتری ذاتی، باور فروتری (استحقاق به خاطر تحمل رنج، توهین، حقارت و محرومیت تاریخی)، باور مظلومیت و باور مالکیت (که بعضی ها خود را مالک و دیگران را مهمان یا مهاجم و غاصب بپندارد) استوار است.

باور برتری ذاتی و باور مالکیت را می توان دو خصیصۀ جوامع غیر متمدن و قرون وسطایی دانست که در جهان دموکراتیک امروز جا و نشانی ندارد؛ اما باور مظلومیت و فروتری را می توان به خاطر احساس مشترک بین انسانها توجیه پذیر دانست. عدالت اجتماعی و اخلاق انسانی متوقع است که در مقابل ظلم و استبدادی که صورت گرفته، خاموشی گزیدن خود ظلم بزرگتری است.

در این مورد نمی توان از دستهای ناپاک استعمارگران بیگانه چشم پوشی کرد. تاریخ این کشور به خوبی شاهد است که امپریالیست های جهانی و بدخواهان منطقوی افغانستان، چگونه برتشدید واگرایی اقوام در افغانستان نقش مهم بازی کرده و شکاف قومی را به شکاف های زبانی، سمتی، قبیلوی و… گسترش داده اند. از طرفی، به خاطر چهارسو بودن این کشور، از آن به عنوان بهترین میدان جنگی و آزمایش ممارست نظامی و تسلیحات پیشرفته استفاده کرده اند.

باید دانست که دانشمندان معاصر، حضور اقوام با زبانها و عقاید مذهبی گوناگون را عامل تنش‎های اجتماعی و سیاسی تلقی نمی‎کنند، بلکه معتقدند آنچه که می تواند روابط مسالمت آمیز اقوام را مخدوش سازد، سیاسی کردن تفاوتهای زبانی، مذهبی و قومی است. اما تفکیک گرایان قومیت از سیاست، با تجزیه و تحلیل جریانهای قوم گرایی، با این جمع بندی رسیده اند. آنها به خوبی دریافته اند که تکیه بر اندیشه های فاشیستی و قوم محور، می تواند بر استحکام پایه های اجتماعی آنها بیفزاید.

نمونه های خوب این ادعا را می توانیم در تجمعات نمایشی بعضی سران و بزرگان اقوام در افغانستان مشاهده کنیم؛ تکیه بر پدیدۀ قوم گرایی، بزرگترین زمینه را برای استفاده های ابزاری این سردمداران قومی مهیا کرده است. رهبری موفق تر است که بیشترین تاکید وی بر ستایش قوم خود و ستیز اقوام دیگر باشد و قهرمان سازی کند (و گاهی واقعیت ها را جعل کند).

می توان ادعا کرد که رسیدن به قله های بلند اجتماعی و سیاسی، نمی تواند رهگزر موفق‎ تر از توسل جستن به قوم گرایی و ملیت پرستی داشته باشد. گویا در اکثر مواقع و مخصوصا نزدیکى های انتخابات، اینها مشروعیت و مقبولیت خود را از طریق چسپاندن عکس خود درکنار عکس بزرگان و رهبران قومی می گیرند. هرکه عکس بزرگتر با یکی از این بزرگواران نصب کند و زیباتر تزیین کند، رای بیشتر جذب خواهد کرد. شایستگی، لیاقت، علم و دانش معیاری برای انتخاب افراد نیست. من به کسی رای می دهم که از تبار خودم باشد و تو به کسی رای می دهی که منافع قومی ترا تامین کند، حتا با شعارهای دروغین.

شکل گیری دولت متمرکز قومی؛ در همۀ دنیا تجربه به اثبات رسانیده است که در کشورهای چند ملیتی، اگر عنان قدرت به دست یک تبار و گروه قرار بگیرد، نتیجۀ آن ظلم سرسام آوری می شود که زندگی را به کام دیگر اقوام تلخ می کند، همۀ تسهیلات و امکانات ملی را به نفع خود تغییر می دهند و حتا به نفع خود قانون سازی می کنند.

اقبال نیک قرن بیست و یک این است که نظام های سیاسی که متناسب با وضعیت درونی کشورها است و می تواند نیازهای همه اقوام را در سطح کلان تامین کند، معرفی شده است. این نظام “فدرالی” است که می تواند انحصار طلبی برای تک قومی سازی دستگاه دولتی را مهار کند، همۀ اقوام حضور و مشارکت خود را در بدنۀ دولت احساس کنند، هویت فرهنگی، قومی و زبانی هر قوم در درون قلمرو حاکمیت ایالتی آن محفوظ باشد و حقوق اقلیت های مذهبی و قومی نیز در آن پایمال نشود.

به امید همدلی و همبستگی هرچه زودتر در افغانستان

يادداشت: این مقاله بيانگر نظر نویسنده است، پژواک در قبال آن مسووليتى ندارد.

Visits: 989

این مقاله بيانگر نظر نویسنده است، پژواک در قبال آن مسووليتى ندارد.

معرفی نویسنده

تماس با ما

ارسال گزارش

آژانس خبری پژواک علاقمند است تا گزارش های شما را نشر کند. در صورت تمایل با کلیک کردن بر روی این لینک با ما تماس بگیرید.

اپلیکیشن موبایل پژواک

اپلیکیشن پژواک را بر روی تلفن هوشمند خود نصب کنید تا آخرین خبرهای ما را دریافت کنید. بیشتر