زبان

آیا حساب کاربری در سایت پژواک ندارید؟

برای اشتراک اینجا کلیک کنید.

author avatar
9 Feb 2016 - 20:54
author avatar
9 Feb 2016 - 20:54

اگر سالهای گذشته افغانستان مرور گردد، این را نشان میدهد که  طالبان فعلی با طالبان گذشته تفاوت بسیار زیادی دارند. که این تفاوت ها را میتوان در عرصه سیاسی و یا رهبری آنها وانمود کرد. طالبانی که بعد از سال ٢٠٠١ روی صحنه آمده اند نسبت به طالبانی که قبل از سال ٢٠٠١ روی صحنه بوده اند تفاوت های بسیار زیادی دارند. به طور مثال طالبانی که قبل از سال ٢٠٠١ فعالیت داشتند اکثر ایشان تحت یک قومانده واحد بودند و تمام شان تقریبا یک پالیسی و یا مفکوره را تعقیب مینمودند. این قومانده واحد را میتوان در رهبری ایشان و یا در سطوح پائین نیز ملاحظه نمود. در آن زمان تمام مقرری و منفکی توسط رهبری واحد طالبان صورت میگرفت که در تمام ولایات تحت پوشش شان قابل قبول بود. به طور مثال در مسایل داشتن ریش، لنگی و یا کلاه، حجاب زنان، نگذاشتن زنان به وظیفه، قصاص دزدان و یا قاتلان و یا اینکه موسیقی حرام است، این همه از سطوح بالا امر میشد و طالبان که در سطوح پائین بودند آنهمه پلان ها  را تطبیق مینمودند. که بیشتر این طالبان کسانی بودند که مسایل دینی و سنتی را ارزش بیشتر میدادند نسبت به مسایل سیاسی. اگر دیده شود آمریکا از طالبان خواست که اسامه را برای شان تحویل بدهند؛ در غیر آن آمریکا حمله خواهد نمود، ولی طالبان با آمریکا مذاکره نکردند و حتی این را میدانستند که این کار شان باعث از هم پاشی شان میشود.

برای مردم اجازه شنیدن موسیقی و تماشای فلم ها داده نمیشد و اگر کسی میخواست که در موتر خود کست موسیقی را بشنود و یا در خانه دیش انتن و یا فلم ویدیوی بیبیند و این شخص از طرف امر بالمعروف و نهی عن المنکر طالبان و یا توسط کدام طالب دستگیر میشد مستقیما به زندان معرفی میشد. اگر خویش و یا قوم آن شخص میخواستند که وی از زندان آزاد شود و به آن ریاست مراجعه میکردند، آن اداره برای شان جواب رد میداد و میگفت که این شخص مرتکب گناه شده است و باید که 15 روز در زندان سپری کند که در آن مدت، باید نماز بخواند و حتی برای دیگران آب وضو آماده سازد. اگر خویشاوندان این شخص نزد کدام طالب دیگر مراجعه میکردند  که وی همکاری نماید، آن طالب میگفت که این کار خلاف اسلام و قانون ماست و ما این کار را نمیکنیم که واسطه این شخص شویم؛ چرا که وی گناه کرده است.

مثال دیگر اینکه زنان را نمیگذاشتند که کار کنند، پسران را نمیگذاشتند که لباس های پاک بپوشند و یا موهای خویش را شکل بدهند، و در وقت نماز باید تمام دکانها قفل میبود و مردم به نماز میرفتند؛ حتی اینکه در بعضی مساجد حاضری داشتند که کدام شخص به نماز نمی آید. در استدیوم ورزشی وقتی مردم به تماشای فوتبال می آمدند و اگر وقت نماز میشد، باید همه تماشاچیان که در استدیوم ورزشی حاضر بودند نماز باجماعت میخواندند.

دربین بزرگان طالبان یک مفکوره وجود داشت که زنان اجازه کار نداشته باشند و پسران خود را زیبا جلوه ندهند؛ چرا که اگر چنین کاری صورت گیرد پس طالبان جنگ را رها کرده و بطرف شهوت پرستی رو خواهند آورد، که این باعث میشود که طالبان دیگر جنگ نکنند. حتی اینکه بعضی از بزرگان طالبان به این مفکوره بودند  که عمر خطاب (رض) خلیفه اسلام بود و ملا عمر در این زمان خلیفه اسلام است؛ پس هر کاری که در زمان عمر خطاب (رض) صورت میگرفت باید درین زمان ملا عمر امروزی نیز چنین کارهایی صورت گیرد. حتی در حکومتداری این طالبان کوشش میکردند که از پول عواید گمرکات که بیشتر آن از چوب چهارتراش بود و مقداری از عشر و زکات جمع آوری میشد معاش کارمندان دولتی را بپردازند. و اگر کسی دزدی میکرد دست وی را قطع مینمودند و یا حکم قصاص توسط ایشان صادر میگردید.

ولی طالبان بعد از سال ٢٠٠١ اشخاصی هستند که بیشتر مسایل سیاسی را مد نظر میگیرند، نسبت به مسایل دینی و سنتی، طالبان نسل جدید  به پنچ کتگوری مختلف تقسیم شدند که این گروه ها بیشتر به خاطر اهداف سیاسی و یا بخاطر رسیدن به قدرت میجنگند و در هیچ مناطق که ایشان فعلآ هستند چنین کارهای به نحوه ای که در زمان حکومتداری شان در کابل بود وجود ندارد.

    اول:  طالبان که در مدارس اسلامی در پاکستان و افغانستان درس خوانده اند و مفکوره های ایشان مکمل تحت تاثیر بنیادگرایان افراطی قرار دارد. ایشان به این باور هستند که حکومت فعلی افغانستان حکومت اسلامی نبوده و باید برای از بین بردن این حکومت هر کاری را انجام دهیم. و روی همین دلیل ایشان حتی حاضر هستند که  خود را انتحار نمایند؛ چرا که ایشان شستشوی مغزی شده اند و برای ایشان تنها این مطرح است که ما حکومت افراطی اسلامی میخواهیم.

 دوم: آن عده طالبان هستند که مستقیم از اداره استخبارات پاکستان و القاعده کنترول میشوند و ایشان تنها افغان نیستند و تمامی مفکوره های شان بر اساس سیاست است و هر قومانده که از بالا برای شان بیاید ایشان عملی میکنند. ایشان بیشتر کارها را در سطح رهبری طالبان انجام میدهند که یکی از نمونه های این طالبان شورای کویته میباشد. که وظیفه ایشان پالیسی سازی و اینکه چطور طالبان را مطرح نمایند است. البته این گروه است که بیشتر با پیشتیبانی پاکستان در گفتگو های صلح نیز شرکت میکنند که گفتگو با این گروه از طالبان، هیچ نوع تاثیر مثبت در پروسه صلح تا حال نداشته است.

سوم: آن عده از طالبان که قبلا قوماندانان محلی و یا جهادی و یا بزرگان اقوام بودند و ایشان نمیخواهند که قدرت را از دست بدهند و در هر صورت ایشان میتوانند که با هردو طرف معامله نمایند، هم با طالبان و هم با حکومت که در هر حالت ایشان میخواهند که سر قدرت باشند. ایشان در حقیقت مخالفین مسلح هستند، ولی در افغانستان برای این نام کدام گتگوری مشخص وجود ندارد و از همین لحاظ است که ایشان خود را با نام های مختلف روی صحنه می آوردند و حال چونکه مناطق ایشان تحت اداره طالبان است، پس ایشان طالبان هستند. اگر جریانات سالهای گذشته را متوجه شویم این قوماندانها در حکومت قبلی نیز در معامله بودند و اکثر اکمالات ناتو را در مناطق نا امن نیز این قوماندانان انجام میدادند و اگر کدام موتر باربری ناتو نمیخواست که پول امنیتی بدهد، پس ایشان آنرا آتش میزدند و باقی موترهایی که پول میدادند را میگذاشتند که اموال ناتو را انتقال دهند. و همچنان در مناطقی که تیم های بازسازی ولایتی و بعضی  پروژه هایی که توسط کشور های تمویل کننده تطبیق میگردد؛ چونکه ساحات نا امن بود و تنها همین اشخاص بودند که میتوانستند  این پروژه ها را تطبیق نمایند.

چهارم: آن عده از طالبان که اعضای خانواده های شانرا از دست داده اند و بیشتر به خاطر انتقام گیری در صف مخالفین دولت پیوسته اند. این گروه بسیار محدود هستند و در هر حالت میخواهند تا کسانی که خانواده های ایشان را رنج داده اند را از بین ببرند. این گروه با هیچ کس صلح نخواهد کرد و تنها مفکوره ایشان انتقام است و بس.

پنجم: آن عده طالبان هستند که به شکل جبری با طالبان یکجا شده اند تا زنده بمانند. این اشخاص که مردم عادی منطقه خویش هستند که وقتی طالبان در منطقه شان می آیند، ایشان مجبور هستند که با طالبان یکجا شوند تا اینکه زنده بمانند. این گروه کسانی هستند که تحت هیچ کدام قومانده واحد نیستند و حتی اگر پرسیده شود ایشان رهبر اصلی خود را نمیدانند. تنها ایشان این را میدانند که با فلان قوماندان منطقه خویش جهاد میکنند. البته صلح میتواند با این اشخاص صورت گیرد تا ایشان دیگر با نیروهای مخالف مسلح یکجا نشوند.

 اگر دیده شود طالب سالهای بعد از سال ٢٠٠١ بیشتر از انتحار و انفجار استفاده میکنند و بیشتر میخواهند که مطرح باشند؛ به جای اینکه برای مردمی که در منطقه شان زندگی میکنند خدمات را فراهم سازند، هنوز ایشان را ازین خدمات دور میکنند که این نحوه با نحوه ای که طالبان قبل از سال ٢٠٠١ بودند متفاوت است.

در بین طالبان نسل جدید، هیچ قومانده واحد وجود ندارد، که این خود یک تفاوت دیگری را با طالبان نسل اول نشان میدهد. طالبان نسل اول با آمریکا در مورد اسامه بن لادن موافقت نکردند، ولی طالبان نسل جدید بعض شان با یک کشوری و بعض شان با کشوری دیگری در تماس هستند؛ بدون اینکه کدام کشور به نفع اسلام کار میکند و یا کدام کشور به نفع اسلام کار نمیکند.

  سوال درینجاست که آیا این طالبان امروزی، پیشرفت و انکشافاتظ که تا حال صورت گرفته را قبول میکنند و یا میخواهند  که این پیشرفت ها باقی بماند؟ که پاسخ به این سوال واضح است (نه خیر!) هیچگاه ایشان نمیخواهند که انکشافات امروزی را قبول کنند و اگر ایشان انکشافات امروز را قبول مینمودند، پس چرا مکاتب را آتش میزنند، چرا سرک ها را بمب گذاری میکنند و یا چرا پایه های برق را انفجار میدهند، چرا بالای مطبوعات حمله میکنند و یا در مناطق شان به دختران اجازه مکتب رفتن را نمیدهند؟ و اگر ایشان انکشافات و پیشرفت ها را قبول میداشتند، میتوانستند که خویش را در انتخابات ریاست جمهوری کاندید نمایند و توسط راهکارهای سیاسی به قدرت برسند.

قضاوت در دست شما خواننده های محترم، ولی این بود فشرده تحلیل از تفاوت بین طالبان نسل اول  و نسل جدید.

يادداشت: این مقاله بيانگر نظر نویسنده است؛ پژواک در قبال آن مسووليتى ندارد.

Visits: 5

این مقاله بيانگر نظر نویسنده است، پژواک در قبال آن مسووليتى ندارد.

معرفی نویسنده

تماس با ما

ارسال گزارش

آژانس خبری پژواک علاقمند است تا گزارش های شما را نشر کند. در صورت تمایل با کلیک کردن بر روی این لینک با ما تماس بگیرید.

اپلیکیشن موبایل پژواک

اپلیکیشن پژواک را بر روی تلفن هوشمند خود نصب کنید تا آخرین خبرهای ما را دریافت کنید. بیشتر