زبان

آیا حساب کاربری در سایت پژواک ندارید؟

برای اشتراک اینجا کلیک کنید.

نسل جوان امروز، در جهان پرماجرایی دست و پا می زند. ماموریت چندگانه، ویژه گی زندگی نسل جوان و دانش آموختۀ امروز است. غالباً افراط گرایی در معنای دینی و سیاسی آن، برای ایدئولوژی ای به کار می رود که از گرایش های جریان اصلی(مورد قبول) جامعه بسیار خارج باشد. اینکه در مقابل سرنوشت، آرمان و اهداف نسل جوان افغانستانی چه نوع باور و ایدئولوژی فراتر از معیارهای قابل قبول جامعه خودنمایی می کند، سوژۀ مورد بحث در مقالۀ حاضر است.

به دور از بحث های جهانی و به دور از پرداختن به ریشه های تاریخی پدیدۀ افراط گرایی؛ لازم است این گفتمان در درون ذهنیت ها، طرز تلقی ها و محک های قضاوتی جوانان افغانستان بررسی شود. اگر کوتاه نگاهی به منشاء تفکر افراط گرایی با رویکرد دینی و سیاسی بیندازیم؛ درک می نماییم که عطش رسیدن به قدرت، ترفند برای حفظ قدرت و ابزار سازی برای گسترش اقتدار دینی- سیاسی از جمله ریشه های عمیق، در ظهور پدیده افراط گرایی نقش بازی کرده است. از آنجاییکه هویت شهروندان  درهر سرزمینی در میان گفتمان های حاکم بر همان سرزمین شکل می گیرد؛ گفتمان حاکم بر فضای ذهنی، سیاسی، فرهنگی…. افغانستان از زمان مسمی شدن این کشور به افغانستان الی امروز، گفتمان سیاه و سفید مطلق بوده است. گفتمان سیاه و سفید واقعیت های افغانستان را با رویکرد حقیقت و عدالت مطلق و یا دروغ وشر محض، اجبار گونه نمایش داده است. در نمایش و ترویج گفتمان های سیاه و سفید، همسایگان افغانستان و کشورهای منطقه نقش عقب صحنه و طراح برنامه و محتوای گفتمان ها را بازی می کرد. بابت همین اگر با نگاه تاریخی به سیر پدیده افراط گرایی در میان اقوام افغانستان بنگریم، در می یابیم که افراط گرایی در افغانستان در خیلی موارد به ایدئولوژی تزریق شده از بیرون می ماند که گویا عده ای از درون، مامور به ترویج آن می باشند.

بر می گردیم به عصر حاضر، عصری که گفتمان واحد نه بل گفتمان ها در افغانستان جریان دارد. گفتمان های متعدد هویت های متعدد را زیر چتر قوم، نژاد، حزب، تنظیم، دین و مذهب شکل داده است. در عصر گفتمان های متنوع و متعدد هم، آنچه از گذشته فضا و مسیر تفکر گفتمان ها را هدایت می کرد، رویکرد سیاه و سفید به پدیده های قابل گفتگو در درون گفتمان ها هست. امروز برای نسل تحصیل کرده، ایستگاه های فاجعه بار در گفتمان ها هویداست. ولی جوهرستیزی به عنوان زیربنای مبارزه به رویکرد افراط گرایی هنوز هم راهبرد کمرنگ در میان شیوه های مبارزه با این پدیده به نظر می رسد.

هویت ها حتی در جریان مبارزه با پدیده افراط گرایی با مرز بندی بین خود(self)  و دیگری(otherness) فراهم کردن فهم اعتدال گرایی، رسیدن به مرزبندی های ملی و عبور از رویکرد سیاه و سفید را دشوار می سازد. مرزهای فرا قومی و فرا مذهبی تا آنجا تفاوت ها را برجسته نمی کند که گفتمان متفاوت تری برجسته تر نگردد. به محض روی کار آمدن جریان های دیگر، بازهم مرزهای متزلزل ملی درهم می شکست و شعار مسلط “هرکه با ما نیست پس علیه ماست” چون خط قرمز خط مشی می شد برای ترویج مجدد طرز فکر و قضاوت افراطی.

اگر به عوامل این فضای شکننده و تندیس پرستی افراطی متمرکز شویم، درمی یابیم که در کنار عوامل بیرونی طرز تلقی های سنتی از قدرت، دیانت و سطح آگاهی نابرابر در بین شهروندان باعث گردیده است که دو جبهه(اعتدال گرایان و افراط گرایان) در مقابل هم در نبرد باشند. در فضای نبرد واقعیت ها توسط تحریک در محور احساسات ساخته می شود و حس والا اندیشانه، چنان بر روح و روان حاکم می گردد که در مورد(Self) یا خود برمبنای نیت و در مورد گروه مقابل(otherness)  بر اساس گفتار و عملکرد شان قضاوت صورت می گیرد. دراین وضعیت است که تفکر گروه خودی خیر مطلق و طرز فکر دیگری شر مطلق پنداشته می شود. شر و خیر سازی که ساخته و پرداخته احساسات گروه های در گیر است، در تمام عرصه های سیاسی، فرهنگی، دینی، هنری و حتی پیش پا افتاده ترین موارد خودنمایی می کند.

سوالی که اینجا خلق می شود؛ آیا با این همه گستردگی طرز تفکر افراط گرایی، مسیر اعتدال گرایی هموار خواهد شد؟

مطمئناً که پرسش های این چنینی را با پاسخ بلی و نه خیر نمی توان پاسخ داد. طرز تفکری  که قرن هاست بر روح و روان حکمرانان و توده مردم حاکم است، زمانی می توان انعطاف پذیر نمود که تصویر واضح از پیامد طرز فکر اعتدال گرا به دیگران ارایه کنیم.

به باور من آنچه باعث می گردد  کهیک مجموعه به طرز تفکر خویش پا فشاری، هم نظری و تعامل را تسلیم شدن و شکست خوردن تفسیر کند، نبود فضای گفتمان است. در افغانستان و در مجموعه در کشورهای نظیر افغانستان گفتمان حاکم، گفتمان های سیاسی در محور قدرت است. و به دلیل پایین بودن سطح دانش سیاسی در میان توده مردم؛ احساسات شهروندان و مظلومیت های تاریخی به عنوان ابزار تحریک کننده و به عنوان عناصرشکل دهنده محتوای گفتمان ها نقش بازی می کرد. اگر مشخصاً در افغانستان متمرکز شویم، به باور توده مردم راه حل مساله افغانستان، رفع تبعیض، دسترسی به عدالت اجتماعی و روی کار آمدن جامعه اعتدال گرا، به قدرت رسیدن تیمی به غیر از تیم حاکم است. از اینجاست که گفتمان دو قطبی در فضای سیاسی و اجتماعی سایه افگنده و مانع بیان واقعیت ها می گردد. نمونه های عینی از چنین گفتمان ها را در سه دوره انتخابات ریاست جمهوری می توان مثال داد. سه دوره انتخابات و زندگی بيش از يکنيم دهه در سایه یک نظام نسبی مردم سالار، به جای اینکه برای مردم افغانستان درس و مشق مردم سالاری شود، آزادی بیان و سرمایه های بی حساب جامعه جهانی باعث دوباره جان گرفتن اژده های قدرت طلب گردید.

آنچه رسالت جوان آگاه و تحصیل کردۀ امروزتست، عریان سازی بازیگران عقب صحنه در مسایل افغانستان است. تغییر رویکرد عاجل جوانان به رویکرد تدریجی، می تواند در رسیدن به جامعه اعتدال گرا، جامعه اى که توانایی هضم درک تفاوت ها و تنوع را داشته باشد، ممد و مثمر واقع شود. ذهنیت حاکم در بین اکثریت شهروندان افغانستان قابلیت درک تعدد و تنوع را نداشته و بجای ایجاد فضای تفاهم، زمینه ساز فضای تقابل است. در یک چنین فضایی، راهبرد فرهنگی و انقلاب فرهنگی توسط جوانان، چون معجزه بهتر و قوی تر از حزب و جریان سیاسی، در انسانی سازی طرز تفکرات عمل خواهد کرد. اگر روزی نسل نو به ابزار در دست داشته خود و ابزارهای در دست های تیم های باهم رقیب سیاسی بنگرند، به یقین درک می کنند که آنچه چون سرنوشت بر آنان تحمیل گردیده است، محصول ابزار شده گی جوانان است. اگر روزی که این ابزارهای قدرتمند منسجم گردد، تصور کنید که چه می شود.

در شعار سیاسیون به جوانان از فردا نوید داده می شود، ولی امروز چون رباط بی اراده تصور دارند. جوانان توجیه کننده منافع قومی، حزبی و سازمانی چند فردی شود که از ارزش ها و واقعیت های متحول جهانی بی خبر اند. همه می دانیم که این جوانان هستند که شعارهای باز دارنده را به شعارهای سازنده با اجرای نقش فعال فرا قومی تبدیل می کنند. عبور از ناسیونالیسسم قومی، به ناسیونالیسم ملی زمانی می تواند به معنای اعمال نفوذ و تحمیل نظر نباشد که سوژه های تاریخی ممنوعه، به سوژه های قابل بحث در گفتمان های فرهنگی موشکافی شده و علمی نقد شود. نسل جوان  امروز، زمانی می تواند مبارزات هدفمند در راستای اعتدال گرایی داشته باشد که احساسات جمعی را با تدبیر، نه با برانگیختن احساسات مدیریت نماید. امروز جوانان افغانستان مجموعه بزرگ از منتقدين را در درون خویش پرورانده، ولی زمانی می تواند این نیروی منتقد، مبارزات هدفمند را پیگری کند که متفاوت تر از رویکرد های سیاه و سفید شکست خوردۀ گذشته، وارد عمل گردد.

 به یقین مبارزه در جامعه ای که هنوز در گزارش های جهانی بالاترین سطح بیسوادان را در خود جای داده است دشوار است، ولی ناممکن نیست. آنچه فعلاً نسل جوان  افغانستان را زمین گیر کرده و برنامه ها و اهدافش را در مسیر دیگر خواسته هدایت کند، نداشتن استقلالیت اقتصادی است. اگر نحوه اجرای برنامه های نهادهای مدنی را طی پانزده سال مطالعه کنیم، به وضاحت در می یابیم که فعالیت های مدنی هم در افغانستان کمتر در مسیر روشنگری و بیشتر در مسیر تحقق اهداف جریان های خاص قرار داشته اند. جوانان افغانستان کمتر توانستند از سرمایه گذاری های بزرگ به عنوان یک مجموعه مستقل بهره مند شوند. و در نبود منابع اقتصادی کافی در دسترس جوانان، پرداختن به منشاء افراط گرایی کمتر مهیا شده است. لذا آنچه نسل نو را کمک می کند، فراتر از نشست های یک روز و نیمه روز در راستای کاهش طرز تفکر افراطی یاری رساند، بسیج ملی در راستای اصلاح نظام آموزشی و همگانی سازی تعلیم وتحصیل می باشد.

 آنچه نسل فردا را کمک می کند آموزش و محتوای نظام آموزشى است که سیستم فکری را تعیین و کنترول مسیر زندگی را در اختیار جوانان قرار می دهد. ما زمانی می توانیم درد های مشترک را که همه مردم افغانستان به پیمانه های مختلف از آن آسیب دیده بیان نماییم که زبان مشترک برای بیان واقعیت های افغانستان داشته باشد و این زبان مشترک را آموزش خلق می کند.

 دسترسی به آموزش در سطح کل، تقدس زدایی را در گفتمان حاکم خواهد کرد و در فصای تقدس زدایی، محور بحث ها را قوم، نژاد، رهبر و گذشته تاریخی نه، بل خیر عمومی تشکیل خواهد داد. فعلاً دروازه های دانشگاه های افغانستان به روی گفتمان علمی در محور رفع افراط گرایی بسته است. در حالیکه در کشور های توسعه یافته، انقلاب فکری –فرهنگی از درون دانشگاه ها باعث تقویت ارزش های مدرن فرا قومی گردیده است. نهادهای علمی وتحقیقی که رسالت شان بیان علمی واقعیت هاست، هنوز قادر به عبور از مرزهای مقدس قومی، حزبی و سمتی نگردیده است. بابت همین بیشتر دغدغه های نابود سازی طرز تفکر افراط گرایی، بیشتر در میزگرد رسانه ها و یا هم در گردهمایی های نهاد های مدنی سوژه بحث می باشد.

بیداری همگانی، جز از آدرس نهاد های علمی، از آدرس دیگر صورت نخواهد گرفت. در مقابل فرقه گرایی مذهبی، فرهنگی و نژادی در کوتاه مدت تدابیر نظامی ولی در درازمدت راهبرد علمی- آموزشی بهترین راه حل خواهد بود. امروز که سیاست و دیپلماسی در روابط بین کشورها جایش را به رقابت و هم چشمی سپرده، ایجاب می کند در مقابل نوعیت و ماهیت هر پروژه ی افراط گرا، ابزارهای متفاوت را برای مقابله آماده کرد. همه می دانیم که یکی از بزرگترین بحران ها در کشورهای اسلامی در سال های پسین، جنگ های مذهبی و فرقه ای است. کشورهای چون سوریه، عراق، یمن، لبنان و همسایه ما پاکستان نمونه های زنده از نفاق مذهبی و منازعات فرقه ای تندروانه است. در کشورهای چون عربستان و حوزه خلیخ فارس، به دلیل فضای سرکوب گرایانه، منازعات مذهبی کمتر توانسته ظهور کند و همانند آتش پنهان شده در میان خاکستر می ماند که با وزش هر باد، ممکن آتش آن شعله ور گردد. ولی در افغانستان به دلیل بی ثباتی سیاسی و مداخلات کشورهای منطقه در طول تاریخ، عبور از مرزهای قومی و مذهبی به سوی مرزهای ملی کمتر فراهم شده است.

با بیان واقعیت تلخ و غیر قابل کتمان فوق، این مطلب را باید تصریح کرد که رسالت نسل جوان در مقابل پدیده افراط گرایی که امروز توانسته مرزهای جهانی را بشکند، نیاز مند یک سلسله از خود گذریها و مبارزات پیگير و استراتیژیک است. شکل دهی جریان های هدفمند با رویکرد ملایم و متداوم، یکی از پیش زمینه های نابود سازی طرز تفکر افراطی است. در فضای کنونی که بیان واقعیت ها به معنای دشمنی و جبهه گرفتن است، فقط یک جریان ملایم که قابلیت هضم واقعیت ها را داشته و بجای حذف تفکر طیف های مخالف، آنها را به گفتگو و تعامل وارد می کند، بهترین گزینه برای عبور از بحران افراط گرایی است.

و در نهایت اینکه فقط مرزهای همبستگی بین جوانان است که باعث ادغام آنان در سیاست، اقتصاد و اجتماع خواهد شد. ایجاد مرزهای همبستگی با دشمن پنداشتن نسل دیروز، موفق نخواهد شد. جامع نگری و نگاه عقلانی به واقعیت های افغانستان،  از انحراف مسیر  واقعیت های افغانستان جلوگیری خواهد کرد و آن زمان است که به صراحت می توانیم بیان نماییم که “بیایم محصول دیروز و امروز را پیمایش نماییم.”

يادداشت: این مقاله بيانگر نظر نویسنده است، پژواک در قبال آن مسووليتى ندارد.

Visits: 101

این مقاله بيانگر نظر نویسنده است، پژواک در قبال آن مسووليتى ندارد.

معرفی نویسنده

author avatar

عارفه پیکار استاد پوهنتون و فعال مدنی میباشد.

تماس با ما

ارسال گزارش

آژانس خبری پژواک علاقمند است تا گزارش های شما را نشر کند. در صورت تمایل با کلیک کردن بر روی این لینک با ما تماس بگیرید.

اپلیکیشن موبایل پژواک

اپلیکیشن پژواک را بر روی تلفن هوشمند خود نصب کنید تا آخرین خبرهای ما را دریافت کنید. بیشتر