افغانستان که از گذشته ها به نام قلب آسیا یاد می گردد، با ارتباطاتی که با همسایگانش برقرار نموده است، نمی تواند در انزوا قرار گیرد. مثل هر تصمیم دیگر در رابطه به افغانستان و کشورهای دیگر جهان، افزایش روابط با چین معنی و مفهوم بیشتر خواهد داشت.
با گسترش حملات خونین طالبان در افغانستان و پایان رسمی عملیات رزمی ایالات متحده در افغانستان، رهبران چین برای برعهده گرفتن نقش فعالتری در روند صلح افغانستان که مدتها متوقف شده بود، تحت فشار قرار گرفتهاند. برای ناظران دیپلماسی چین، چنین تعهدی شگفت آور است؛ چرا که چین، اغلب تلاش می کند تا در مناطق و کشورهای درحال جنگ، رویکرد عدم مداخله را حفظ نماید. دورنمای بزرگتر روی پرده این است که ایالات متحده، بیشتر نیروهای رزمیاش را از افغانستان خارج خواهد کرد؛ درحالیکه یک ماموریت ضد تروریسم نا تمام را برجا می گذارد. بمب گذاریها هرگز متوقف نشدند، حتا در پایتخت. افغانستان با چین هممرز است؛ بنابر این در چنین وضعیتی، چین باید به منظور پیشرفت مذاکرات و حفظ ثبات در منطقه مداخله کند.
با این حال، اگر چین قرار است نقش سازنده ای در مذاکرات صلح با طالبان ایفا کند، این کشور نیاز دارد تا متحد خود پاکستان را متقاعد نماید که یک افغانستان آرام و بدون جنگ، که از لحاظ سیاسی و اقتصادی با تمام قدرتهای منطقهای ازجمله هند تعامل داشته باشد، به نفع پاکستان است؛ یکی از اهداف چین برای درگیرشدن در روند صلح و منطقه ای با ثبات و صلح آمیز در همسایگی خود، این است که یک افغانستان باثبات میتواند به یک مرکز مهم ترانسپورتی و بازاری برای کالاهای چینی تبدیل شود؛ با وصف اینکه نگرانیهای امنیتی نیز در کنار انگیزههای اقتصادی وجود دارد، در ضمن دخالت آن کشور را در افغانستان در مقایسه با رقیب تاریخی اش جاپان قرار می دهد؛ در حالیکه جاپان تا قبل از زلزله اخیر، توجه زیادی به انکشاف و اعمار مجدد افغانستان داشت.
از سال ۲۰۰۱ تاکنون، اویغورها در افغانستان جنگیدهاند، و مقامات افغانستان میگویند که آنها دررابطه به دهها تن از اویغورهایی که بهتازه گی در این کشور دستگیر شدهاند، به پکن اطلاع داده اند.
محمد اشرف غنی به عنوان ریس جمهور افغانستان، بعد از سال ۲۰۱۴ از میانجیگری چین میان طالبان و کابل استقبال کرد؛ اما نتیجه ملموسی در پی نداشت. اکنون که روند صلح در افغانستان تحریک بیشتری یافته، چین میخواهد به عنوان یک قدرت بزرگ در جهان ومنطقه خودش را نشان بدهد؛ اما پاکستان مدتها با افغانستان بهعنوان یک قلمرو استراتيژیک برخورد کرده است، که باید به هر قیمتی از قرارگرفتن تحت تاثیر رقیب بزرگش یعنی هند، دور بماند. اینکه آیا پکن میتواند رضایت پاکستان را جلب کند؟ سوالی است که به شدت ذهن مردم افغانستان را درگیر کرده است. اگر افغانستان بتواند بر درگیریهای مرگباری که انجام کسب و کار و تجارت در این کشور را تقریبا غیر ممکن میسازد غالب شود، میتواند نقش مهمی در تحقق طرحهای چین ایفا کند.
جاه طلبیهای اقتصادی چین، با جنبههای مهمی از دیدگاه استراتيژیک این کشور (أفغانستان) در تضاد قرار میگیرد، چرا که پکن اتحادش با پاکستان را ضرورتی برای ساخت سنگر منطقهای علیه هند و ایالات متحده میبیند؛ حتا با اینکه پاکستان از گروههایی مانند طالبان که موجب برهم زدن ثبات در منطقه میشوند، به عنوان ابزار سیاست خارجی استفاده کند، چین میتواند با وادار کردن پاکستان به تصدیق حمایتش از طالبان، تفاوتی عمده به وجود آورد؛ اما تاکنون، چین و واشنگتن بر سیاست دلجوییکردن از پاکستان متکی بوده اند.
به هر حال امید وارم که نشست سه جانبه میان افغانستان، چین و پاکستان، صلح را در افغانستان بیاورد. جوانب قضيه باید مثبت اندیشی کنند و از ملامت کردن همدیگر که به جايی نخواهند رسید، اجتناب نمايند. این دو کشور (پاکستان و افغانستان) دهه ها را سپری کرده اند و جز جنگ و ویرانی در دوطرف، چيز ديگرى را شاهد نبوده اند.
يادداشت: این مقاله بيانگر نظر نویسنده است، پژواک در قبال آن مسووليتى ندارد.
Visits: 3
GET IN TOUCH
NEWSLETTER
SUGGEST A STORY
PAJHWOK MOBILE APP