زبان

آیا حساب کاربری در سایت پژواک ندارید؟

برای اشتراک اینجا کلیک کنید.

author avatar
22 Dec 2015 - 14:09
author avatar
22 Dec 2015 - 14:09

امروز، کمتر فجایعی است که در افغانستان اتفاق نیفتد. فرخنده‌، به جرم صرف اتهام اهانت به قرآن، در ملاء عام زیر لگد صدها فرد، لگدمال شده و از روی بدنش موتر عبور داده می شود. او سرانجام به آتش کشیده می‌شود و به این ترتیب، به وحشیانه‌ترین شکل ممکن از بین برده می‌شود. رخشانه، به جرم انتخاب شوهرش، در ملاء عام توسط ده‌ها انسان سنگسار می‌شود. تبسم خردسال، به جرم تعلق داشتن به قوم و تبار خاصی، با تیغ گلویش بریده می‌شود. انسانها، به دست خودشان بم را در بدن شان بسته کرده و انتحار می‌کنند. اینها، به نظرمن اعمال آخرین‌حد ممکن خشونت است که آدم­های این سرزمین، بر دیگران و خودشان اعمال می‌کنند.

عامل این فجایعی که هر روز در کشورما تکرار می‌شود، و راه بیرون‌رفت از آن چیست؟

     کسانی که فرخنده را لگدمال کردند و سرانجام به آتش کشیدند، لگدمال کردن و به آتش کشیدن فرخنده، برای آنها یک امر موجه بوده و حتا یک «تکلیف» پنداشته می شد. آنانی که دستور سنگسار رخشانه را صادر کردند، تعیین سرنوشت رخشانه را برای شان یک «حق» می پنداشتند. آنانی که گلوی تبسم را بریدند، از روی «تعصب» این کار را انجام دادند. و آنهای که بم را در بدن شان بسته و خود را انتحار می‌کنند، آنان نیز این کار را برای خود یک تکلیف می‌پندارند و یا هم برای کسب «فضیلت و ثواب» چنین کاری را انجام میدهند. همۀ آنها، کاری را انجام دادند و می‌دهند که از انجام آن احساس لذت و رضایت می‌کرده و می‌کنند.

عوامل این فجایع، در یک جمع‌بندی کلی، بر می‌گردد به مسایلى نظیر «تکلیف»، «حق»، «تعصب»، راه‌های کسب «فضیلت و ثواب»، و مسایلى ازین دست، که همۀ اینها، در فرایند اجتماعی شدن افراد جامعه ياد داده می‌شود. افراد جامعه، در فرایند جامعه پذیری می‌آموزند که چه اموری تکلیف آنها است که باید آنرا انجام بدهند، و چه اموری به عنوان حق به آنها تعلق می‌گیرد که از آن استفاده کنند. چه چیزها و یا چه کسانی خوب اند که آنها را دوست داشته باشند، و چه چیزها و چه کسانی بداند که از آنها نفرت داشته باشند. و نیز می آموزند که انجام چه اموری فضیلت و ثواب دارد، و چه اموری رذالت و عقاب. به تبع این آموزه‌ها، ياد مى گيرند که در کجا و با کى مهربانی کنند و در کجا و با کى خشونت.

 به این ترتیب، این زمینه های اجتماعی- فرهنگی جامعه است که رفتار آدم‌ها را شکل می‌دهد. تا زمانی که به آتش کشیدن فرخنده‌ها در نگاه افراد این جامعه به عنوان یک تکلیف تلقی شود، بدون شک هرروز ممکن است این فاجعه تکرار شود. تا زمانی که تعیین سرنوشت خانم‌ها، در نگاه مردان این جامعه به عنوان یک حق‌مسلم مردان تلقی شود، هرروز ممکن است رخشانه‌هايی سنگسار شوند. تا زمانی که قومی، و یا مذهبی، در نگاه قوم و یا مذهب دیگر این جامعه بد و افراد متعلق به آنها سزاوار کشتن دیده شود، هرروز ممکن است گلوی تبسم‌ها بریده شود. تا زمانی که انتحار در نگاه افراد این جامعه به عنوان راه کسب فضیلت وثواب دیده شود، هرروز ممکن است کسی خودش را انتحار کند. خشونت، زادۀ‌ این طرزنگاه‌ها و طرزتلقی‌های است که الگوهای رفتاری ما را شکل می‌دهد. این الگوهای‌رفتاری، خشونت را به عنوان یک امر پذیرفته شده، در رفتار آدم‌ها مشروعیت می‌دهد.

 بنابراین، تا زمانی که جغرافیای حق و تکلیف در نگاه ما، و ارزش‌های خوب و بد در نگاه ما، و به این ترتیب الگوهای رفتاری ما، تغییر نکند، بستر فجایع هم‌چنان گسترده خواهد بود. و تا زمانی که بستر و زمینۀ فجایع در جامعه وجود داشته باشد، فجایع به طور متداوم خلق خواهد شد. در جامعۀ ما، فاجعه در نگاه ما وجود دارد. نگاه ما به تکلیف. نگاه ما به حق. نگاه ما به خوب و بد. به این ترتیب، فاجعه در درون ارزشهای ما وجود دارد. ارزشهايی که رفتارهای ما را شکل می‌دهد. به این ترتیب، عوامل این فجایع، در بستر اجتماعی- فرهنگی ما وجود دارد که در فرایند جامعه پذیری، به افراد آموزش داده می‌شود. ازینرو، بنیاد تحول افغانستان، تحول در ارزشهای ما است. تحول در ارزشهای ما، مستلزم تحول در نگاه ما است. که این تحول، فقط با سازوکارهای اجتماعی- فرهنگی و مشخصاً از راه آموزش و پرورش ممکن است. با هیچ سازوکار دیگری نمی شود که فجایع از این دست را بطور بنیادی از بین برد. بطور مثال اگر بخواهیم با سازوکار‌های سیاسی، عاملین این فجایع را دستگیر و مجازات کنیم و از بین ببریم، درینصورت، ما درواقع یک «خشونت‌گر» را مجازات کرده ایم و از بین برده ایم؛ ولی «خشونت» به عنوان یک قابلیت خلق فاجعه، هم‌چنان در بستر اجتماعی- فرهنگی ما وجود دارد و هرآن، ممکن است فاجعه ای خلق کند. ویا هرگاه مهاجم و انتحارگری از بین برده شود، تا زمانی که انتحار در نگاه افراد‌جامعه به عنوان یک راه کسب فضیلت تلقی شود، درینصورت با از بین بردن انتحارگری، راهی به جای نبرده ایم. بازهم هرروز ممکن است کسی خودش را انتحار کند.

پس به این ترتیب، بهترین، و شاید یگانه راه تحول بنیادی افغانستان این است که با سازوکارهای قوی و مدرن اجتماعی- فرهنگی، نگاه‌های افراد جامعۀ خود را متحول کنیم.

يادداشت: این مقاله بيانگر نظر نویسنده است، پژواک در قبال آن مسووليتى ندارد.

Visits: 11

این مقاله بيانگر نظر نویسنده است، پژواک در قبال آن مسووليتى ندارد.

معرفی نویسنده

author avatar

حیدر رهیاب، در سال ۱۳۶۸ در یک خانواده زراعت پیشه در یکی از روستاهای ولایت دایکندی چشم به جهان گشوده است. وی تعلیمات ابتدایی را در زادگاهش و درسهای متوسطه و بخش از درس‌های لیسه را در ولایت کابل فرا گرفته است. او سرانجام در سال ۱۳۸۸ از لیسه «سنگموم» مرکز ولایت دایکندی، فراغت حاصل کرده است. حیدر رهیاب، در سال ۱۳۹۲ از رشته ی جامعه شناسیی پوهنځی علوم اجتماعی پوهنتون تعلیم و تربیه کابل ، به درجه لیسانس فارغ التحصیل شده است. وی اکنون فعال مدنی، محقق در تحقیقات اجتماعی و نویسنده در رسانه‌های چاپی می‌باشد.

تماس با ما

ارسال گزارش

آژانس خبری پژواک علاقمند است تا گزارش های شما را نشر کند. در صورت تمایل با کلیک کردن بر روی این لینک با ما تماس بگیرید.

اپلیکیشن موبایل پژواک

اپلیکیشن پژواک را بر روی تلفن هوشمند خود نصب کنید تا آخرین خبرهای ما را دریافت کنید. بیشتر