سالیان متمادی، زنان غربی همانند زنان افغانستان از حق و حقوق شان محروم بودند؛ آنها حق رای دادن را نداشتند و مانند برده با آنان برخورد صورت میگرفت. زنان بعد از ازدواج، اسم فامیلی شوهرانشان را باید میگرفتند و وارث جایداد شوهرانشان شناخته نمیشدند؛ بعدها زنان و نهادهای حقوقی، تصمیم گرفتند تا از این وضعیت نابسامان بیرون شوند؛ اما چگونه؟
در نخست، فرهنگ گفتمان را آغاز و بعداً درقسمت فرهنگسازی تلاشهای مقدماتی را انجام دادند؛ تا در آینده، از شدت تبعیض جنسیتی کاسته شود؛ چون ریشۀ عدم برابری و زمینههای خشونتزا، در بستر افکار و باورهای اجتماعی نهادینه شده بود؛ پس باید پاکسازی جامعه از خشونت و نابرابری با زنان غرب، از اصلاح بنیادی افکار آغاز میشد؛ تا اینکه آهسته آهسته و با تلاشهای شبانه روزی، زنان برای نخستین بار ازحقوق و حق رای شان مستفید گردیدند و برای اولین بار زنان در یونان- شهر آتن،از حق رای خود استفاده نمودند و به مرور زمان، حقوق زنان و مردان درغرب مساوی شد.
اکنون در جوامع غربی و پیشرفته، موضوع زن از چالشهای حیثیتی و ناموسی پا فراتر گذاشته و به تساوی میان مرد و زن در همۀ عرصهها گرایش دارد.
و اما در افغانستان وضعیت زنان چگونه است؟
زنان افغانستان، از سالهای متمادی بدینسو قربانی جنگهای داخلی گردیدند؛ آنها مانند بردهها و کنیزان در خانه و یا در زمین زراعتی مصروف کار بودند.
مردان همیشه نگاه تحقیرآمیز به زنان داشتند؛ با فروپاشی پادشاهی شاه امانالله و رژیم حزب دموکراتیک خلق، جامعه افغانستان دوباره شاهد برگشت به فرهنگ تند و رویکرد سنتی به زن شد.
تا اینکه در اوایل سال۲۰۰۱ با آمدن نیروهای خارجی درعرصههای مختلف، گامهای بهتر برای زنان برداشته شد، درهای بستۀ مکاتب به روی دختران باز شد. چادری که جبراً بالای زنان تحمیل شده بود، برداشته شد. برای زنان در نقاط دوردست و در ولسوالیها و قریهجات شفاخانههای ولادی- نسایی اعمار گردید تا آمار مرگ و میر مادران کم گردد. زنان و دختران به گونه بی پیشینه وارد رسانههای تصویری، چاپی و صوتی شدند، آزادی بیان به طور چشمگیری پیشرفت نمود و آمار زنان لیسانس روز به روز رو به افزایش رفت؛ اما باید یادآور شد که این همه دستاوردها بدون کمکهای جامعه جهانی قابل ملاحظه نیست.
زمانی که ایالات متحده امریکا ۱۶ سال پیش، برای حمله در افغانستان علیه طالبان آمادگی میگرفت، لورا بوش بانوی اول امریکا، در پیام رادیویی خطاب به مردم امریکا گفت که یکی از دلایل جنگ علیه تروریسم بعد از حملات ۱۱ سپمتبر ۲۰۰۱، رهایی زنان افغانستان از رفتار وحشیانه و خشونت آمیز رژیم افراطی طالبان است.
در جریان پنج سال رژیم طالبان، زنان اجازۀ رفتن به مکتب و دانشگاه و اجازۀ کار کردن در بیرون از خانه را نداشتند و حتی نمیتوانستند تحت معالجه و تداوی داکتران قرار بگیرند. زنان در محضرعام مورد لت و کوب قرار میگرفتند؛ اما درحال حاضر، بسیاری از زنان برای حکومت و برای تامین امنیت کشور خویش، دوشا دوش نیروهای امنیتی کار می کنند و یا به کارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی وانفرادی مشغول هستند.
همین اکنون، زنان در پارلمان حضور دارند و ۳۳ درصد معلمین را زنان تشکیل میدهند. شمار قاضیان زن به ۲۴۰تن میرسد. دو زن در کابینه حضور دارند؛ ده زن معاونین وزرا و دو زن به عنوان سفیر برگزیده شده اند؛ بنابراین نباید این دستاورد بی پیشينه را دست کم گرفت و باید این را دانست که تمامی این دستاوردها بدون کمک کشورامریکا و جامعه جهانی غیر ممکن است و خواهد بود.
با این همه تطور و پیشرفت که در عرصه حقوق زنان و دسترسی شان به حقوق خویش صورت گرفته؛ اما باز در مرکز و ولایات، در موارد زیادی خشونت های خانوادگی و اجتماعی علیه زنان ادامه دارد؛ به طور مثال خشونت های خانوادگی، لت و کوب، ازدواجهای اجباری، بد دادن، بدل، خودسوزی و قتل زنان، خشونت های اجتماعی از جمله کشتار هدفمند زنان و آزار و اذیت جنسی زنان در محل کار و خیابانها و انواع خشونت های بیش از حد که منجر به خودکشی وفرار زنان از منزل میشود.
لذا دولت و نهادهای واقعی مدافعین حقوق زنان، باید کارهای عملی و جدی را روی دست گیرند؛ تا زنان بیشتر قربانی خشونت های خانوادگی و رسم و عنعنات نا پسند نگردند.
اگر نهادینه سازی حقوق زنان با فرایند فرهنگسازی همگام نشود، وضع زنان را در آینده، بعید است که بهتر از امروز تصور نمايیم.
يادداشت: این مقاله بيانگر نظر نویسنده است؛ پژواک در قبال آن مسووليتى ندارد.
Visits: 113
GET IN TOUCH
NEWSLETTER
SUGGEST A STORY
PAJHWOK MOBILE APP