Language

Don't you have an account with Pajhwok Afghan News?

Click here to subscribe.

من از او برای چند کارکردهای مهم اش در قبال انزوای کشورهای منطقه و تهداب گذاری اقتصاد نوپا و وارد شدن به اقتصاد جهانی، که توانست افغانستان در این پنج سال رشد سرسام آوری داشته باشد حمایت کردم. حالا هم به او حرمت قایل ام. چنانکه موصوف بازیگرِ خوبی سیاسی است و حریفان را به زانو میزند اما از سوی دیگر در همین چالاکی سیاسی خود نیز در یک وضعیت پرتلاطم و چالش برانگیز قرار گرفته است. او به همان اندازه از روشِ به کارگرفتن محکومیت جنگسالاران کار گرفت و یک عده محدودِ را گوش تاوی داد و در لیست سیاه گذاشت از سوی دیگر او به خود نیز راه ابهام آمیز را در پیش گرفت.

او مانور های را به اجرا در آورد که نیمی ملت را از خود کرد و نیمی دیگر که بیشتر حامیان جنگسالاران بود نا خشنود از او شدند. حتی اینکه کارفرمایان آمریکا و جوامع بین المللی ذیدخل در سیاست افغانستان با مبادرت های غنی در برابر گماشتگان همسایه امریکا را ناخشنود کرد‌.

غنی به مثابه رئیس جمهور اگر تاریخ را خوانده است یا نخوانده است باید بخواند و یا می خواند و بعد از تجربه چهار دهه اخیر می آموخت که چی مسایل، جریان ها و تداول ها باعث آن شد حکومت های حلقه جمهوری  تضعیف و کشور به چهارراه   رزیه ها قرار گرفت. او منحیث سردمدار ملت زجر کشیده باید در تصامیم اش نه آنقدر از چُستی و کاهلی کار می گرفت که مسئله اینقدر بغرنج می شد.

تاریخِ افغانستان از اشتباهات سه رهبران ممتاز و وطندوست کشور یاد آوری و ثبت شده است. اگر آنها چنین اشتباهات را انجام نمیدادند حالا ما در زمره ممالک با حیثیت و مترقی قرار میداشتیم. میخواهم در این باره بطور فشرده بنویسم.

۱. مرحوم غازی امان الله با عبور از بحران های داخلی و خارجی زمانیکه استقلال افغانستان را از انگلیس اخذ کرد، نگرش او مبذول کارکردهای اساسِ ملی گرایانه و پیشرفت سریع کشور گردید؛ او از تماماً ملت خواستارِ رفورم جدید شد که باید تطبیق گردد اما ملت به زعم آنکه افکارِ نهایت عقب مانده داشتند هنوز نهایت متعسر بود که به چنین پیشرفتِ سریع نایل گردند. همانا عجولانه تصامیم شتابان شاه، موجب آن گشت که ملت کم سواد با دستورِ حلقات ملاهای که با تعالیم انگلیسی پرورش یافته بودند دست به بغاوت بزنند و افغانستان را از نوفکری به کهنه فکری سوق دهند.

۲. سردار محمد داوود بعد از سالهای طویل از اعتزال شاه مترقی مرحوم غازی امان الله خان با تغیر نظام شاهی به جمهوری صفحه جدیدِ تاریخ افغانستان را رقم زد. او نیز از جمله سیاستمداران کارکشته، خبره و تاثیر گذاری نه تنها در افغانستان حتی در آسیا بود. او به شیوه خودش قدم بر میداشت. آزمون های سیاسی بعد نشان داد که چقدر سبب شد که خود دام برایش بسازد. دقیقاً می پذیرم که داوود خان در زمره وطنپرستانِ این سرزمین بود که با غرورِ که داشت نه به شرق ابهت میگذاشت و نه هم به غرب، همان طغیان و بی اعتنایی او به سیاست های بین المللی که در زمان او افغانستان موقعیتِ بارزی و پر اهمیت بود موجب سقوط او و پلان هایش شود. چنانکه دوره او یکی از دوره های در جریان نبرد سرد قرار داشت و در این لحاظ داوود باید از تعمق و حوصله کار میگرفت. او با جوامع شرقی و غربی باید کنار می آمد و معادله قدرت و روابط را همچون مرحوم محمد ظاهر شاه حفظ میکرد اما که نکرد و در موضوع دیگر او بسیار برای زیرفرمایان پاکستانی که در اصل توسط امریکایی ها تمویل میشدند مانند راستگراها و هم زیرفرمایان اتحاد جماهیر شوروی ( کمونیستان ) وقت داد که منجر به از بیخ کندن حکومت اش شود. اگر واقعاً او خواستارِ حاکمیت و آبادی کشور اش بود باید یک زیر دست راستی و چپی را زنده نمی گذاشت تا امروز افغانستان از دست همانها راحت و آرام میبود و موضوع جهاد مطرح نمی شد.

۳. با کودتای ۱۳۵۸ و سرنگونی حکومت سردار محمد داوود؛ مرحوم ترکی، امین، کارمل و بعداً نجیب الله به رهبری حکومات الافغانی نایل گشتند. هر یک امتحان خویش را دادند. نجیب الله منحیث زعیم کشور بارها از مصالحه حرف میزد و او کسی بود که برای اولین بار درِ مصالحه ملی را باز کرد. مگر تنظیم ها به گفته های او عمل ننموده و به راکت پراگنی و جنگ های خانمانسوز میان یکدیگر شان آغاز کردند. نجیب منحیث سیاستمدار یک نظامی و استخباراتی ماهر بود. او توانست بیشتر از چهارسال بدون کمک اتحاد جماهیر شوروی با مجاهدين افغانستان بجنگد؛ اما اینکه او نیز به زودترین فرصت خودش در دام اش گیر افتاد. به ملل متحد پناه برد خواست تا نظام را به تنظیم ها بگذارد چنانکه تنظیم ها همه خواستاری قدرت بودند جنگیدند و از سوی هم نجیب الله برای طالبان‌ که نه آنها را دیده بود و نه آنها را ملاقات کرده بود به یکباره به این موضوع می اندیشید که آنها مربوط به قوم شریف پشتون اند و باید با آنها مذاکره صورت گیرد تا اگر شود آنها نیز به قدرت دست یابند و نجیب الله نیز دوباره به رهبری نظام عودت کند، همین اشتباه مرتکب کشته شدن او شد که تا حالا افسوس میکنیم که چرا او در میان رهبران افغانستان نیست.

حالا که رئیس جمهور اشرف غنی چنین استدلالش بود که حالا نمیدانم است اما خود برای خود مشکل خلق کرد. من از پروسه آشتی ملی (صلح) حمایت میکنم مگر او با حزب اسلامی کنار آمد و آشتی کرد اما گلبدین قدرِ پاکدلی های او را درک نکرد و حکومتش را فاسد خواند. با طالبان نعره صلح میزد اما همان طالبان با امریکا کنار آمد نه با نظام غنی. حالا مسئله تا جایی رسیده است که دو دست را یکی کرده اند و از او میخواهند کنار رود. رهبری افغانستان باید تاریخ را بیاموزد و با استناد از تاریخ و تجربه های چند دهه با دشمن برخورد کند نه که کنار آید و خودش را با هماهنگی دیگران حذف کند. این سلسله جریان دارد و ما شاهد خواهیم بود که چی جریانات دیگر موجب خواهد شد تا همانا پاکستان اختیارات ما را در دست گیرد و ما همانند برده شاهد نظام طالبانی باشیم.

يادداشت: این مقاله بيانگر نظر نویسنده است، پژواک در قبال آن مسووليتى ندارد.

Visits: 70

The views expressed in this article do not necessarily reflect Pajhwok's editorial policy.

Author's brief introduction

GET IN TOUCH

SUGGEST A STORY

Pajhwok is interested in your story suggestions. Please tell us your thoughts by clicking here.

PAJHWOK MOBILE APP

Download our mobile application to get the latest updates on your mobile phone. Read more