استقلال هر کشور از عوامل عمدهی اعتبار، اقتدار و پیشرفت آن است. اهمیت آن در حدی است که ملتها به خاطر آن از جان و مال و عزیزترین فرزندان خود میگذرند، تا آن را به دست آورند. ملتهای مختلف تجارب طولانی تاریخی در جهت کسب استقلال را از سر گذرانده، و به این خاطر قربانیهای سنگینی را متحمل شدهاند. افغانستان از جملهی کشورهایی است که افتخار باز پس گیری استقلال خود را از قدرتهای متجاوز در دورههای مختلف تاریخی دارد، و این موضوع برای افغانها از اهمیتی خاص برخوردار است.
اهمیت تاکید بر استقلال:
با تمجید از استقلال و تاکید بر هویت ملی، هر کشور به تواناییهای خود باور پیدا میکند، به حفظ مواریث خود همت میگمارد، از ذخایر و دارایهای عمومی خود حفاظت میکند، و به پیشرفت خود در آینده تلاش میورزد. ملتهایی که این باور از آنان سلب میشود به زبونی در برابر بیگانگان و مزدوری برای آنان روی میآورند. آنان داراییهای مادی و معنوی خود را به فروش میگذارند و رابطهی خود با گذشته و آینده را از یاد میبرند. چنین ملتهایی در مسیر اضمحلال تدریجی قرار گرفته و سر انجام نابود میشوند.
اگر ملتی بخواهد که در میان ملتهای جهان از آبرو و حیثیت قابل قبولی برخوردار باشد، شهروندانش با احترام دیده شوند، سرمایههایش از تاراج محفوظ بماند، تمامیت ارضیاش در معرض نقض و تعرض قرار نگیرد، برای آیندهاش با قدرت و اعتماد به نفس لازم برنامه ریزی کند، و جایگاه شایسته خود را در جهان به دست آورد، شرط اولش داشتن استقلال است. این موضوع چنان بدیهی است که همهی ملتهای جهان امروزه بر آن اجماع دارند، و برای تعمیق و نهادینه سازی آن، ادبیات غنی و گستردهای در همهی فرهنگها تولید شده و آن را به باوری روشن و استوار تبدیل کرده است.
مبانی درونی استقلال:
در افغانستان نیز مانند هر کشور دیگر، استقلال از اهمیت لازم برخوردار است. اما تجربههای ناموفق بعد از کسب استقلال، پرسشهایی جدی را در بارهی معنای استقلال در این جامعه به میان کشیده و همزمان نوعی سردرگمی را نیز به دنبال آورده است.
از یک طرف کسانی که برداشتی کلاسیک و سنتی از استقلال دارند، هرگونه تعامل با کشورهای بیگانه، هرگونه امتیازدهی، و هرگونه همپیمانی با آنها را، بخصوص با کشورهایی که در ذهنیت عمومی جامعهی افغانی متهم به تجاوزگری، دسیسه سازی یا زورگویی هستند، از نوع خیانت به استقلال به شمار میآورند و هر کسی را که در این زمینه گامی بردارد متهم به خود فروختگی و بیگانه پرستی میکنند. این اتهام از بس بار غلیظی دارد بسیاری از کشنگران عرصههای سیاسی و اجتماعی میکوشند به هیچ روی در معرض آن قرار نگیرند، و حتی گاه از تصمیمهایی که متیقن به درستی آن هستند، ناچار میشوند اجتناب کنند، تا خود را از این اتهام دور داشته باشند.
در طرف دیگر، کسانی هستند که با مرور بر تجربههای ناکام گذشته چه در افغانستان و چه در برخی دیگر از کشورها، وقتی میبینند که استقلال نتایج چندانی برای آنان نداشته است، به اصل این مفهوم بیباور میشوند. آنان میگویند اگر جنگ و مبارزه برای کسب استقلال به این هدف بود که از تاراج داراییهای ملی جلوگیری شود، راه پیشرفت هموار گردد، زندگی مردم از فلاکت نجات یابد، عدالت اجتماعی تحقق پیدا کند، بر فقر و محرومیت مهر پایان زده شود، فرصتهای همگانی افزایش یابد و به تساوی در اختیار شهروندان قرار بگیرد، این استقلال نام نهاد به هیچیک از اینها نینجامیده، و هیچ تفاوتی نسبت به دورههای قبل از استقلال پیدا نکرده است. میگویند استقلالی که بودن و نبودنش مساوی باشد، آیا ارزش دارد که بخاطر آن جنگی صورت بگیرد، خونی ریخته شود، و در به دریهایی گسترده تحمل شود.
در این وضعیت اعتبار استقلال و اهمیت آن در نظر فرزندان یک آب و خاک در معرض مناقشه و تردید قرار میگیرد، و گاه این برداشتهای متفاوت از موضوع سبب میشود که اختلافات داخلی اوج بگیرد و هر گروه دیگری را در معرض اتهامهای مختلف قرار بدهد.
مفهوم استقلال در دنیای جدید:
لازم است مفهوم استقلال مورد مطالعه و ارزیابی مجدد قرار بگیرد، تا ابهامها برطرف گردد و از گسترش دامنهی اختلافات داخلی در میان شهروندان یک کشور جلوگیری شود.
اگر استقلال به این معنا باشد که یک کشور از هیچ نظر به کشوری دیگر وابسته نباشد و بتواند همهی نیازهایش را با تکیه بر منابع و توانایی داخلی خود برآورده بسازد، چنین استقلالی در جهان امروز وجود ندارد. در گذشتههای دور، برخی از کشورها و جوامع میتوانستند دیواری به دور خود بکشند و ارتباط خود را با بقیه کشورها قطع کنند، بدون اینکه با قحطی و مشکلات حاد دیگر مواجه شوند، هرچند که از پیشرفت و رشد اقتصادی نیز محروم میشدند، چرا که شکوفایی اقتصادی و فرهنگی محصول داشتن روابط حسنهی تجاری، سیاسی و فرهنگی با ملتهای دیگر است، و همهی تمدنهای بزرگ در بستر چنین روابطی سر بر آوردهاند.
با اینهم، در قدیم اگر ملتی از بلند پروازیها دست میکشید و به هر دلیلی ترجیح میداد که در درون مرزهای خود زندگی کند، و با هیچ کس مراودهای نداشته باشد، به دلیل تفاوت سقف نیازها و سطح معیشت و اموری از این دست، میتوانست نوعی خودبسندگی را در پیش بگیرد، و به تولیدات و محصولات داخلی خود اکتفا بورزد، بدون اینکه به بن بستی همه جانبه گرفتار آید.
در دنیای امروز چنین چیزی مطلقا ممکن نیست. همهی کشورها، در هر سطحی که هستند نیازمند برقراری ارتباط با کشورهای دیگرند، و از طریق مراودات تجاری، سیاسی و فرهنگی میتوانند به زندگی خود سر و سامانی بدهند. به هر پیمانه که روابط یک کشور با کشورهای دیگر گسترده شود، به همان پیمانه وابستگیهایی نیز به وجود میآید. بهترین مثالش در شرایط کنونی روابط تجاری اروپا و امریکا با کشوری مانند چین است که در عین رقابت شدید سیاسی و اقتصادی میان آنها، وابستگی دوجانبه و چند جانبهی این کشورها به همدیگر در حدی است که هر حرکت منفی یا مثبتی میتواند بر وضعیت کشور دیگر تاثیر مستقیم بگذارد.
بنا بر این، استقلال صرفا به معنای عدم وابستگی نیست، و قطع رابطه با کشورهای دیگر نیز نمیتواند راهی به تامین استقلال شناخته شود، چنانکه داشتن رابطه نزدیک و گاه تنگاتنگ با دیگران به استقلال آن کشور مخل واقع نخواهد شد. همچنان، استقلال به معنای روحیه بیگانه ستیزی نیست. ملتهایی که نسبت به کشورهای بیگانه حس منفی، بدبینی مضاعف و بیاعتمادی غیر عادی پیدا میکنند، هم از شناخت آنها محروم میشوند و هم از فرصتها و امکاناتی که از طریق ارتباط با آنها میتواند فراهم گردد.
شاید در روزهایی که یک ملت مورد تجاوز مستقیم نظامی قرار میگیرد، خاکش اشغال میشود، مردمش به خاک و خون کشیده میشوند و داراییهایش به یغما میرود، تقویت روحیهی بیگانه ستیزی به شکل مقطعی یک نیاز فوری باشد، تا از آن نفرت، چاشنیِ مبارزه و جنگ ساخته شود. اما اینکه این روحیه تبدیل شود به وضعیت دایمی، به نفرت مستمر و به بدبینی بلا انقطاع، این یک بیماری خواهد بود که باعث انزوای یک ملت و مانع دستیابی به فرصتهای سازنده و رشد دهنده خواهد بود.
استقلال در بستر واقعیت:
اگر بخواهیم مفهومی واقع گرایانه از استقلال داشته باشیم باید میان لایههای ثابت و متغیر این مفهوم فرق بگذاریم. استقلال واقعی آن است که زیربنای کافی برای قوت و قدرت درونی یک کشور وجود داشته باشد. کشوری که از داخل به شدت پاشیده باشد، در فقر دست و پا بزند، از کمبود منابع لازم مادی و انسانی رنج ببرد، از فساد به ستوه آمده باشد، از نابرابری و ستم به فغان رسیده باشد، از اختلافات داخلی کمرش خم شده باشد، بدانگونه که یکی از شاعران دوران جهان گفته بود:
قیام ما که قیامت نمود بر سر روس/ ز اختلاف گران قامتش خمید بیا
چنین کشوری از استقلالش هیچ سودی نخواهد برد و هر هزینهی مادی یا انسانی برای دستیابی به چنین استقلالی به هدر دادن جان و مال مردم خواهد بود. کسانی که خواهان استقلال واقعی برای کشورشان هستند باید قبل از هر چیز بر تحکیم پایههای وحدت مردمی، استفادهی بهینه از منابع مادی و انسانی، برچیدن بساط نا برابری، ریشه کن کردن فساد و استفاده جویی، و مهار نابسامانیهای داخلی تمرکز کنند.
دیگر اینکه وابستگی و استقلال در برخی لایههای خود در هم تنیده هستند. یک کشور ممکن است در برخی عرصهها از استقلال برخوردار باشد، اما در برخی از عرصههای دیگر، بنا به دلایل فرهنگی، اقتصادی یا تاریخی نتواند کاملا احساس استقلال کند و به همان تناسب تصمیم بگیرد. یکی از نمونههای واضح آن در شرایط کنونی رابطهای است که کشورهای کامنولت انگلوسکسونی با دولت شاهی بریتانیا دارند. این کشورها در عین استقلال در امور سیاست خارجی، سیاستهای پولی، و بسیاری از پالیسیهای داخلی، اما در برخی تصمیمها وابسته به موافقت ملکهی بریتانیا یا نمایندهی او هستند. شروع کار رسمی نخست وزیر در برخی از این کشورها بدون امضای نمایندهی ملکه ممکن نیست، عکس ملکه بر روی اوراق پولی شان به چاپ میرسد و در برخی از تصامیم بین المللی مجبور هستند که با مشوره عمل کنند.
یعنی استقلال در جهان امروز و در تجربهی کشورهای مختلف مفهوم سیالی پیدا کرده است، و آنچه ملاک اساسی در این زمینه شناخته میشود تامین منافع یک کشور است، و بر همان اساس مفهوم استقلال و دامنههای آن شکل میگیرد.
نباید در بارهی استقلال دچار افراط و تفریط شد. بیاعتنایی به این مفهوم و پوچ دانستن آن به سقوط یک ملت و محو آن منجر خواهد شد، اما در عین زمان، تاکید افراطی بر مفهومی سطحی از آن به بیگانه هراسی کور، فلاکت داخلی و گیر ماندن در چنبرهی تعاریف کلیشهای منتهی خواهد گردید.
برخورد آگاهانه با موضوع استقلال، تاکید بر پایههای درونی آن، فراهم آوری زمینههای داخلیِ حفظ و تداوم استقلال، و درهم تنیدگی لایههای مختلف آن که موجب سیالیت مفهومیاش میشود، از جمله ضرورتهای تعامل بهتر با روز استقلال کشور است.
يادداشت: این مقاله بيانگر نظر نویسنده است، پژواک در قبال آن مسووليتى ندارد.
Visits: 4
تماس با ما
خبرنامه
ارسال گزارش
اپلیکیشن موبایل پژواک